بزرگ‌ترین خطر تهدیدکننده شرکت‌ها در هنگام بحران نه کمبود نقدینگی، نه کاهش فروش، نه سررسید اسناد و حساب‌های پرداختی و نه عدم وصول مطالبات است، بلکه بزرگ‌ترین تهدید، «مدیران ناآماده برای بحران و هراسان در راس بنگاه‌های اقتصادی» است.بنابراین بهتر است پیش از هر اقدامی، مدیریت بر خود را بیاموزیم.

یاد بگیریم می توانیم در دوران سختی درست زمانی که فشار کاری مان زیاد است می توانیم بر خود مسلط باشیم.

1. خونسرد باشید
مدیران به سبب مسوولیت خطیر خود، بیش از هر فرد دیگری در سازمان در معرض خطر استرس و فشارهای عصبی هستند؛ اما استرس باعث می‌شود که کارآیی مدیر در لحظات بحرانی که بیش از هر زمان دیگری نیازمند تفکر و تحلیل است، در عمل و زیر فشار استرس و افکار منفی به شدت کاهش یابد.

 

اتفاق بدتر این است که مدیر این استرس را به سازمان منتقل کند و سازمان را به دستپاچگی و حرکات غیر معقول بکشاند.
برایان تریسی، در کتاب خود به نام «مدیریت بحران» که به بحث مدیریت بحران‌های زندگی افراد می‌پردازد، به دو احساس منفی که در نتیجه بحران پدید می‌آیند، اشاره می‌کند. از نظر وی، این دو احساس «ترس از شکست» و «ترس از طرد شدن» هستند. ترس از شکست هنگامی است که به شدت خطر از دست رفتن پول، مقام و مشتریان بر اثر بحران را احساس می‌کنید و ترس از طرد شدن هنگامی است که می‌اندیشید مورد انتقاد دیگران قرار خواهید گرفت و احساس می‌کنید که توانایی و شایستگی کافی را برای مهار بحران در سازمان خود ندارید یا دست کم دیگران این گونه فکر می‌کنند.
در این هنگام باید به احساسات درونی خود مسلط باشید. دست کم
۹۵ درصد از احساساتتان-مثبت یا منفی- از طریق شیوه‌ای که شما به وسیله آن، مسائلی را که در اطرافتان رخ می‌دهد تفسیر می‌کنید؛ یعنی از طریق نحوه گفت‌وگوی شما با خودتان، تعیین می‌شوند. اگر شما مشکلات پیش‌بینی نشده را به گونه‌ای سازنده تفسیر کنید، همچنان آرام و تحت کنترل خواهید ماند.در واقع بهتر است پیش از واکنش، با پرسیدن سوالاتی از خود و افرادی که در جریان هستند، خود را آرام سازید.
۲ به توانایی‌هایتان اطمینان داشته باشید
طبیعی است که شکست تا اندازه زیادی اعتماد و اطمینان فرد به عنوان مدیر را به خود و توانایی‌هایش کاهش می‌دهد. اما نباید فراموش کنید که یک بحران، افزون بر اینکه می‌تواند منشأ شکست برای شما باشد، به عکس می‌تواند سکوی پرتاب و نقطه‌ای برای به اثبات رساندن توانایی‌های شما به خودتان و دیگران باشد.
۳ شهامت حرکت رو به جلو را داشته باشید
تعویق اقدام و دست دست کردن، یکی از شایع‌ترین رفتارهای بسیاری از مدیران در هنگام دریافت اولین نشانه‌های بحران در سازمانشان است. در واقع این مدیران به نوعی توان حرکت را از ترس اقدام اشتباه، از دست می‌دهند، بدون اینکه بدانند بزرگ‌ترین اشتباه همین عدم تحرک است.
دلایل مختلفی ممکن است برای فقدان شهامت حرکت در مدیران ایرانی وجود داشته باشد؛ یکی از دلایل عمده عدم قاطعیت مدیران، در هم تنیدگی روابط کاری و شخصی ایشان با مدیران و سایر کارمندان تحت مدیریتشان است. این آفت باعث می‌شود که مدیر به اصطلاح در اثر رودربایستی نتواند تصمیمی را که می‌تواند درست است، اجرا کند.
از دیگر دلایل عدم شهامت حرکت در مدیران ایرانی، فضای غیرشفاف و کمبود اطلاعات محیط کسب‌وکار است. این موضوع مهم را می‌توان با توسل به متخصصان و کارشناسان در دانشگاه‌ها و شرکت‌های مشاور تا حدی برطرف کرد.
دلیل دیگری که شهامت حرکت مدیران ایرانی را کاهش می‌دهد، شیوه شفاهی و غیرمکتوب این مدیران در برنامه‌ریزی است. اگرچه در شرایط عادی، برخی مدیران می‌توانند با تکیه بر ذهن آماده و توانایی‌های شخصی خویش مسائل روزمره کسب‌وکار را مدیریت کنند، اما در بحبوحه مشکلات و بحران، این ذهن درگیر بسیاری مسائل ریز و درشت کاری است؛ ضمن اینکه در درون ضمیر مدیر، جنگی در برابر احساسات، ترس‌ها و تشویش‌ها وجود دارد. در این هنگام مدیران غیرشهودی و با برنامه‌ریزی مدون و مکتوب، موفقیت‌های بزرگ‌تری به دست می‌آورند و ضریب خطای پایین‌تری خواهند داشت.
۴. حقایق را بیابید
شفافیت و روشنی، افزون بر اینکه ریشه در اخلاقیات دارد در حل مساله و مشکل در هنگام وقوع بحران، نقش اصلی را ایفا می‌کند. پیش از هر اقدامی در سازمان باید ماهیت مسائل پیش آمده را بشناسید. برای این کار باید بتوانید علت‌ها را از معلول‌ها تشخیص بدهید. اینکه شرکت با کمبود نقدینگی روبه‌رو است، خود معلول مسائلی دیگر است؛ باید بتوانید به کمک ذهن سازمان‌یافته و تفکر سیستمی، علت‌های داخل سازمانی و خارج سازمانی و تاثیر هرکدام بر مساله را شناسایی کنید. یکی از خطاهای رایج اغلب مدیران این است که وقتی دو حادثه در فاصله نزدیک از هم و یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتند، ایشان تصور می‌کنند که الزاما حادثه اول دلیل به وقوع پیوستن حادثه دیگر است. در هنگام وقوع بحران، اگر از وجود مشاوران حرفه‌ای کسب و کار بهره نمی‌گیرید، باید خودتان مانند یک کارآگاه حرفه‌ای با ذره‌بین به دنبال حقایق باشید. حقایق با شما روراست هستند.
5.کنترل شرایط را در دست بگیرید
از شما به عنوان مدیر انتظار می‌رود که در مواقع بحران، نقشی بیش از یک مدیر ایفا کنید. به عبارت دیگر، از شما انتظار می‌رود که رهبری سازمان را به عهده بگیرید. به عنوان یک رهبر، وظیفه شما تسلط بر احساساتتان و پس از آن کنترل شرایط در همان راستا است. رهبران ذهن خود را معطوف به آینده (و نه گذشته) می‌کنند و بر اقداماتی که هم‌اکنون می‌توان برای حل مساله انجام داد، متمرکز می‌شوند. آنها تنها به بخش‌هایی می‌پردازند که تحت کنترل‌شان است و تابع تصمیمات و اقدامات بعدی ایشان است. در بسیاری از سازمان های خارجی وقتی شرکت با مساله حادی مواجه می‌شود، ممکن است هیات مدیره مدیرعامل را برکنار کنند و از یک متخصص بحران برای نجات شرکت استفاده کنند. متخصص بحران فورا کنترل کامل سازمان را بر عهده می‌گیرد و کل روند تصمیم‌گیری را در دفترش متمرکز می‌کند. وی کنترل همه مخارج و هزینه‌ها حتی امضای همه چک‌ها را به دست می‌گیرد، به نحوی که دقیقا می‌داند چقدر پول برای چه کاری و از سوی چه کسی هزینه شده است. به عبارت دیگر او هرکاری را که برای حفظ شرکت ضروری ببیند، انجام می‌دهد.

منبع:

 

 

کتاب چگونگی اداره کسب وکار در بحران اقتصادی

برداشت آزاد خودم از این موضوع

http://www.donya-e-eqtesad.com/news/518786/