اگر کمی در دنیای کارآفرینی تجربه کسب کرده باشید، حتما دیده اید که درجات مختلفی از سرسختی در این نوع فعالیت ها وجود دارد. هرچه قدر که این سرسختی از جانب شما بیشتر باشد، در آینده فواید بیشتری برای شما و دیگران خواهد داشت. برخی در فرصت های کسب و کاری مانند یک شناگر معمولی تنها شنا می کنند و برخی مانند یک شناگر حرفه ای در این فرصت ها شیرجه می روند. کدام یک شما هستید؟

بسته به دسته ای که شما عضو آن هستید، شما می توانید، هرچه بیشتر رویاهایتان را در کسب وکار خود عملی کنید. موفق ترین کارآفرینان کسانی هستند که تصمیم می گیرند تا روح خود را در کار خود جاری سازند و هرچه دارند را وقف کارشان می کنند. براساس مطالعات هیچ محدودیتی در یک کسب و کار وجود ندارد و تنها افراد هستند که بهانه گیری می کنند. خوشبختانه پول و منابع و مردم به وفور همه جا پیدا می شوند. ابداعات همه از یک نیاز متولد می شوند و ذات آنها مبتنی بر ایجاد یک تغییر است. با نقشه ها و اهداف تعیین شده، شما می توانید هرکاری انجام دهید تا رویاهای کسب و کاری خود را عملی سازید. در اینجا به ۵ درجه از سرسختی در دنیای کسب و کار اشاره می کنیم:

من هنوز به جایی که می خواهم نرسیده ام

این دست از افراد، نیاز به یک تغییر دارند. آنها به مسیری که به وضوح اسم آنها را صدا می زند، نگاه نینداخته اند. تنها می دانند که جایگاه کنونی زندگی شان را دوست ندارند، اما تغییر را هم دوست ندارند. آنها از شکست و نقد شدن می ترسند. آنها تزلزل بسیاری دارند و شایستگی خود را درک نکرده اند. رضایت از خود به آنها ترس بیشتری می دهد. درواقع آنها اصلا نمی خواهند فکر کنند و نقشه بکشند. آنها اگرچه می دانند که درجا می زنند ولی زندگی متوسط خود را تحمل می کنند. تنها برخی رخدادهای ناگزیر زندگی می تواند آنها را تغییر دهند. مثلا شخصی وارد زنگی آنها شود. در واقع آنها عقب می نشینند و کارهای دیگران را تماشا می کنند. اما اگر در آخر جرات به خرج دهند، لذت بسیاری خواهند برد، اما اگر خیلی دیر نباشد.

مثلا: این افراد از آن دست هستند که زمانی که می شنوند در استادیوم یک بازی بزرگ است، با خود فکر می کنند که نمی توانند آن را ببینند ویا بازی کنند، پس هرگز به استادیوم نمی روند.

من سرانجام آن را انجام دادم

این افراد مدام تحقیق می کنند. آنها جواب های خود را با آموختن و گوش دادن به دیگران و کتاب خواندن پیدا می کنند. آنها بسیار مطالعه می کنند و کم کم به هدف نزدیک می شوند. زمانی که با آنها صحبت می کنید، مثل یک متخصص به نظر می رسند اما به واقع هیچ کار مهمی انجام نداده اند. آنها در دنیای تئوری زندگی می کنند و به ندرت آن را عملی می کنند. آنها فکر می کنند که تلاش کرده اند، چون مطالعات بسیاری داشته اند، اما در واقعیت کار زیادی انجام نداده اند. آنها عقیده و ایمان قوی دارند اما عمل کمتری دارند. آنها خود را یک سرمشق کامل می دانند، اما با تمام وجود خود را وقف یک کار نمی کنند. آنها از کار روزانه خود رضایت دارند اما هیچگاه رویای واقعی خود را عملی نکرده اند. تنها یک روزنه امید بسیار کوچک را برای خود متصور هستند. 

مثلا: این افراد در مورد بازی بزرگ می دانند، اما بلیط نمی خرند، چرا که از هزینه های رفتن به استادیوم و پارکینگ می ترسند، پس فقط بازی را از تلویزیون نگاه می کنند.

ادامه در پست بعد....

منبع: http://www.entrepreneur.com/article/252027