ادامه پست قبل...

مشتریان را در اولویت اول قرار دهید

استارتاپ های مبتکر در اولین اولویت، مشتریان را قرار می دهند. آنها نیازی را شناسایی و برآورده می سازند و جهان را برای کاربرانشان تبدیل به یک جای بهتری می کنند. موتور ارتباط جمعی چون توئیتر در ابتدا بر این فرض بنا شد که یک موتور ارتباط جهانی پرسرعت باشد. مهتر از همه، مدیران این شرکت، قصد داشتند که بیشتر کارایی این موتور را بالا ببرند، تا اینکه بخواهند سود بیشتری کسب کنند. نتیجه این کار این شد که یک موتوری ارتباطی را طراحی کردند که جهان را تغییر داد.

مشتاقانه از تغییرات استقبال کنید

بسیاری از کمپانی ها شکست می خورند، این یک واقعیت است. کارآفرینان مقاوم، کسانی هستند که از امتحان کردن چیزهای جدید استقبال می کنند. بسیاری از استارتاپ های موفق نتیجه بارها شکست یک کارآفرین در یک زمینه کسب و کاری بوده اند که آن کارآفرین تصمیم گرفته است درست در لحظه عقب نشینی و شکست، یک چیز جدید را امتحان کند. Payal Kadakia، درست در زمانی که اولین شرکتش به زمین خورد، فهمید که هدف اشتباهی را دنبال کرده است و تصمیم به ایجاد یک تغییر و تاسیس شرکتی جدید گرفت. این شرکت در دوسال اول راه اندازی پیشرفت بسیاری کرد، تنها به خاطر اینکه مدیر آن متوجه این شده بود که در مسیر اشتباهی قرار دارد و باید مسیر بهتری را انتخاب کند.


همیشه در دسترس باشید

بیشتر کارآفرینان موفق در هر کجا و هر زمانی کار می کنند و حتی بیشتر از کارمندان اداری. آنها می دانند که یک دید خلاقانه محیط ها و تجربه های جدید را می طلبد. افرادی مثل ریچارد برنسون همه جا و در هر زمان، چه در شرکت و چه در جای دیگری، در دسترس و جوابگوی مشتریان هستند. او با کارکنانش و مشتریانش در ارتباط است تا حس بهتری در مورد آنچه که شرکتش انجام می دهد، به دیگران القا کند. او مدام به دنبال دیدن اشخاص و ایده های جدید است.


با فرهنگ سازمانی خود صادق باشید

استارتاپ ها به گروهی از افراد، این فرصت را می دهند که یک فرهنگ سازمانی منحصر به فرد را ایجاد کنند.  Susan Gregg Koger، در سن ۱۷ سالگی سایت کسب و کاری آنلاین خود را راه اندازی کرد و شرکتش را بدون هیچگونه تجربه حرفه ای در جهان خرده فروشی بنیانگذاری کرد. این یک قدرت خلاقیت بیشتر و مشتق شده از یک قوه ذهنی شلوغ را می طلبید، یک نادیده گرفتن مسیر خرده فروشان بزرگ و از همه مهمتر اینکه او باید خود را بطور ثابت قدم، وقف این محیط کسب و کار می کردند. طرز فکری چون Rookie  به او و تیمش کمک کرد که ورای این بازار فکر کنند. سالها بعد با یک شرکت موفق، سوزان تیمش را به ادامه این طرز فکر تشویق کرد. او به جای اینکه بخواهد از دیگر خرده فروشان موفق تقلید کند، بر طرز فکری و فرهنگ سازمانی که مدام منجر به خلاقیت می شد، اصرار ورزید و موفق شد.

منبع: http://www.entrepreneur.com/slideshow/248357