شاید به تازگی مقالات متعددی که در آمریکا، پیرامون به صرفه بودن مدرک MBA نوشته شده را خوانده باشید. این که هزینه های تحصیل در این رشته، سرمایه گذاری مناسبی برای آینده دانشجو هست یا نه، سوال به جایی است. البته ریشه این بحث در اصل بر میگردد به به صرفه بودن تحصیل در همه مقاطع دانشگاهی. می شود گفت که دانشگاه رفتن یکی از لزومات اجتماعی و صد البته یکی از لزومات حرفه ای است، ولی اخیرا نسبت به سالهای گذشته کمی منسوخ و بی فایده شده است.

حدود ۴۰-۵۰ سال پیش، تقریبا تمام کسانی که از دانشگاه فارغ التحصیل میشدند، وارد شغلی پر درآمدی می شدند. حتی ۲۰ سال پیش ۸۷% از لیسانسه  ها در سال اول بعد از دانشگاه کار خوب در رشته خود پیدا میکردند و فقط ۴/۴% بیکار می ماندند. به خاطر همین هست که پدر و مادر ها در طول زندگی تان شما را به گرفتن حداقل لیسانس تشویق کرده و میکنند.

متاسفانه زمانه عوض شده، و طبق آمار جدید بیشتر از ۱۱% از فارغ التحصیلان امسال همچنان به دنبال کار هستند. تعداد زیاد و بی سابقه فارغ التحصیلان نیز، این امر را سخت تر کرده است. در اصل اگر امسال سال آخر شما است،  با تعداد خیلی زیادی از افرادی که مثل شما هستند، فارغ التحصیل می شوید، و شانستون برای پیدا کردن یک شغل ایده آل در رشته خودتون خیلی پایین خواهد بود.
چه نقشه ای برای متمایز کردن خود از دیگران دارید؟ در نهایت، سوال این نیست که “آیا لیسانس بگیرم یا نه؟” بلکه سوال این است که چطوری میتوانم کارآفرینی و خلاقیت را مکمل تحصیلاتم کنم؟

من اینجا میخواهم شما را که دانشجویان لیسانس هستید، از دو جهت به چالش بکشم. اگر از پس این دو چالش به خوبی بر بیایید، تضمین می کنم شما خودتان را از هزاران فارغ التحصیل دیگر متمایز  و بعد از دانشگاه کار خوبی پیدا خواهید کرد.

کلاس کمتر، قهوه بیشتر
در سالهایی که در دانشگاه هستید، هر هفته برای حداقل یک نفر که فکر میکنید میتوانید از تجربیاتش استفاده کنید، قهوه بخرید. این شروعِ یکی از مهمترین فعالیت هایی است که دانشگاه آن را تدریس نمیکند و آن شبکه سازی است. این کار شاید سخت به نظر برسد و شما اول کمی خجالتی باشید، ولی اشکال ندارد. شما با این کار سالها جلو تر از هم دوره ای هایتان خواهید افتاد.

ساختن یک شبکه وسیعی از افراد که به شما اعتماد دارند، با ارزش ترین کاری هست که برای آینده خود میتوانید انجام دهید.

فرصت ها و کارآموزی های خود را بیافرینید!
خودتان را جای کسانی که میخواهند شما را استخدام کنند قرار دهید. اینکه شما معدلتان بالا هست و همیشه سر کلاس حضور داشتید زیاد برایشان مهم نیست. واقعیت این هست که تنها مادر و پدرتان به این چیزها اهمیت میدهند. کارفرما ها میخواهند بدانند که شما چه تجربه هایی داشتید و آیا قابل هدایت هستید یا نه.
پس موازی دانشگاه باید سعی کنید که تا جایی که می توانید تجربه کسب کنید. این تجربه میتواند به صورت کارآموزی در یک شرکت نوپا و یا شروع یک استارتاپ باشد. اگر این دو مورد به نظر خیلی مشکل میرسند، حداقل کاری که باید بکنید این است که  در جامعه حرفه ای خارج از دانشگاه نفوذ کنید و هدف اصلیتان را آشنایی با افراد مختلف قرار دهید.

این نکاتی هست که شاید هیچ وقت در دانشگاه یاد نگیرید، ولی در نهایت باعث گسترش شبکه و تجربه شما و به پیدا کردن کار پر درآمدی خواهد انجامید.

خلاصه حرف من این است که حتی اگر خودتان را کارآفرین ندانید، لازم است که در مورد تحصیلاتتان کارآفرینانه تر فکر کنید! بیرون از جعبه بی اندیشید، خلاق باشید و تجربیات بیرون از دانشگاه را مکمل تحصیلاتتان قرار دهید.

منبع:

http://www.forbes.com/

برداشت آزاد خودم از این موضوع.