(( روزی مریدی از مرشد خود می پرسد چگونه می توان به خرد رسید ؟ مرد خردمند ، مرید خود را کنار رودخانه ای می برد و سرش را داخل آب می کند و پس از چند لحظه مرید شروع به دست و پا زدن می کند ولی مرد خردمند او را رها نمی کند . عاقبت درست در لحظه ای که مرید در حال خفه شدن بود ، مرد خردمند سر او را از اب بیرون می اورد و از او می پرسد : «وقتی که سرت در زیر آب بود چه چیزی را بیشتر از هر چیز دیگر می خواستی ؟» مرید هراسان فریاد می زند : « معلوم است ! می خواستم نفس بکشم » مرد خردمند لبخندی می زند و می گوید : « خوب است حالا خوب نفس بکش . باید به همین اندازه نیز خواهان خرد باشی تا بدان دست یابی . » ))

برای میلیونر شدن این اشتیاقی است که باید در درون تک تک ما وجود داشته باشد . تمام حرفها و افکار بازدارنده ای را که در مورد پول دارید ، به دور ریزید : « پول چرک کف دست است … پولدارها همگی دزدند … پولدارها به سختی به بهشت می روند …پول   معنویت و دوستی و آرامش را از بین می برد … پول ابزاری است که شیطان برای فریب مردم از آن استفاده می کند … » پول به خودی خود نه خوب است و نه بد . مانند یک چاقو که می تواند برای کار خوبی مثل درست کردن سالاد به کار رود و یا اینکه آن را مستقیما در قلب انسانی فرو کنیم . پول می تواند ابزاری باشد برای خوب زندگی کردن . برای تامین نیازها ، برای کمک به دیگران . برای ساختن بیمارستان ، مدرسه و بنگاههای خیریه . پول می تواند برای آبادانی شهر و یا کشور شما و حتی دنیای شما به کار رود …

پولدار بودن را نمی توان به سرنوشت و تقدیر نسبت داد . برای پولدار شدن باید از اصول خاصی پیروی کرد . سن ، آموزش ، تحصیلات ، پول و سرمایه، زمینه و تجارب کودکی در برابر این اصول نقشی بازی نمی کنند. اینها بهانه هایی هستند که ما اغلب برای توجیه ناکامیها و شکستهایمان می اوریم . دوران کودکی خود ساخته ترین میلیونرها ، در اغلب موارد مانند سایر انسانهای معمولی بوده است و بسیاری از آنها دوران کودکی دشوار و فقیرانه ای را سپری کرده اند . این اشخاص از صفر شروع کردند و قبل از انکه تبدیل به یک میلیونر شوند بارها و بارها طعم شکست و ناکامی را چشیده اند . یک ضرب المثل چینی می گوید : « یک سفر هزار مایلی با برداشتن نخستین گام شروع می شود » ناپلئون هیل در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید داستان معدنکاری را نقل می کند که در یک متری رسیدن به طلا دست از کار می کشد و معدن خود را به دیگری واگذار می کند و بعدها که پی به خطای خود می برد ، از آن به عنوان تجربه ای استفاده می کند و به موفقیتهای بزرگی نیز می رسد .

در مورد ثروت همیشه به صورت مثبت بیندیشید و باور کنید که می توانید موفق شوید . تجربه نشان داده است که موفقیت به هیچ وجه سخت تر از شکست نیست . وقتی که بدانیم چگونه از ذهن نیمه هشیار خود برای رسیدن به موفقیت و نه شکست استفاده کنیم ، آنگاه به موفقیت خواهیم رسید . ما دقیقا همانی هستیم که می اندیشیم . آنچه که اکنون هستیم و آنچه که اکنون داریم ، همگی زاییدۀ افکاری هستند که پیش از این داشته ایم . ثروت یک امر ذهنی و درونی است . وقتی که شما اندیشه های توانگرانه داشته باشید ، ذهن از راه هایی شگفت آن اندیشه ها را در دنیای بیرون به واقعیت تبدیل می کند . شاید از نظر شما باور نکردنی و احمقانه به نظر بیاید ولی این حقیقتی است که ما دائما با آن سر و کار داریم . افکار یک انسان پولدار را با افکار یک انسان فقیر مقایسه کنید تا خود متوجه این امر بشوید . ضرب المثلی قدیمی می گوید : « هیچ چیز به اندازه موفقیت ، تولید موفقیت نمی کند » این همان چیزی است که امروزه در علم موفقیت از ان به عنوان قانون جاذبه یاد می کنند . اکنون دارید به چه چیز فکر می کنید ؟ به پول ؟ پس هم اکنون در حال آفریدن آن در زندگی واقعی هستید . اما اگر ذهنی مغشوش داشته باشید و گاه به ثروت و گاه به فقر بیندیشید پس باید منتظر آفریده شدن نتایجی مغشوش نیز باشید . همۀ انسانهای متوسط و فقیر صاحبان چنین ذهن هایی هستند . اگر می خواهید زودتر به اهداف خود برسید ، از افکار مثبت خود احساس لذت کنید . این احساس لذت ، افکار شما را در آغوش می گیرند و برق آسا آنها را در کائنات منعکس می کنند .

مهم نیست که اکنون که هستید و چه دارید و در چه سطحی از زندگی قرار دارید و شرایط فعلی شما احتمالا تا چه حد اسفناک و ناامید کننده است . تنها چیزی که اکنون اهمیت دارد این است که شما اکنون به چه چیزی می اندیشید و چه می خواهید باشید ؟ آیا می خواهید پولدار باشید . پس از همین حالا احساس پولدار بودن کنید . مانند پولدارها فکر کنید . مانند آنها حرف بزنید . در عالم خیال خود را ببینید که غرق در ثروت و رفاه شده اید . به خود تلقین مثبت داشته باشید . نگویید که من پولدار خواهم شد . خیر ، بگویید که من اکنون در اوج ثروت قرار دارم . همانطور که در مبحث نورونهای آینه ای خواندید ، مغز ما قادر به تشخیص مرز بین خیال و واقعیت نیست . پس هنگامی که بگویید من اکنون پولدارم ، مغز آن را امری ضروری خواهد دانست که باید سریعا واقعیت پیدا کند . منتظر فرصت نمانید . فرصت واقعی یعنی همین الآن . هر کاری را که برای لحظۀ موعود کنار گذاشته اید همین الآن انجام دهید . لحظۀ موعود همین الآن است . افکار و آرزوها و اهداف دقیقی داشته باشید . فکر کردن به این که من می خواهم پولدار باشم به هیچ وجه کافی نیست . منظور شما از پولدار بودن ، داشتن چه مقدار پول است ؟ صد هزار تومان ؟ صد میلیون تومان ؟ صد میلیارد تومان ؟ شاید صد تریلیون و شاید هم بیشتر . برای ذهن هیچ تفاوتی نمی کند که آرزوی شما تا چه حد کوچک یا بزرگ باشد . برای ذهن خواستن هزار تومان با هزار میلیارد تومان هیچ تفاوتی ندارد . ذهن برای اینکار متحمل هیچ زحمتی نمی شود ، ذهن تنها جریان غالب افکار شما را دریافت می کند و سپس به آسانی دست به آفرینش آنها می زند . این تنها باور محدود و اشتباه ما است که ارزوها و خواسته ها را به دسته بندیهای کوچک و بزرگ تقسیم می کند . برای ذهن ، زمان و مکان و کوچک و بزرگی و خیال و واقعیت هیچ مفهومی ندارد ، ذهن یک غول چراغ جادو است که می آفریند بی آنکه شما را در مورد خواسته تان مورد سوال و تردید قرار دهد .

همواره شاد باشید و از زندگی نهایت لذت را ببرید . اهداف و آرزوها و خواسته های خود را تعیین کنید و نوک افکار خود را به سمت آنها نشانه روید . این فن آفریدن است . کسی قادر به آفریدن باشد ، منتظر معجزه نمی ماند .