آیا تا به حال به ضعف های خود فکر کرده بودید و حس این به شما دست داده باشد که بخواهید سر خود را به دیوار بکوبید؟
ممکن است شما در یک سطح بالای مدیریتی برای سال ها فعالیت کنید و تلاش کنید که به بهترین نحو ممکن از پس آن بربیایید اما همه چیز درست پیش نرود و شما پس از سال ها متوجه شوید که این سمت مناسب شما نیست و با وجود تلاش بسیار برای برطرف کردن ضعف های خود به هیچ نتیجه ای نرسید. زمانی که ما برای توسعه کسب و کار خود تلاش می کنیم، تنها بر روی برطرف کردن ضعف های خود و کارمندانمان تمرکز می کنیم. اما چرا؟ بخشی از آن به دلیل تمایلات منفی ذهن ما می باشد. تجربه های مثبت ما برای مدتی در ضمیر ناخودآگاه ما باقی می مانند تا از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت انتقال پیدا کنند. در مقابل، تجارب منفی به سرعت در حافظه روانی ما ثبت می شوند. این تجارب به سهولت در دسترس خواهند بود. به طور طبیعی ما می خواهیم که از شر ضعف های خود خلاص شویم، آن هم با کمک گرفتن از تجارب منفی مان. اینگونه تمایل در یک روش مدیریتی نهادینه شده است، به صورتی که یک مدیر روی مشکلات و چیزهایی که منحرف از استانداردها هستند، تمرکز می کند.
اما حقیقت این است که آگاهی از و تمرکز بر ضعف ها لزوما باعث بهبود عملکرد نمی شود. تا زمانی که یک هدف مشخص برای درک ضعف ها و تمرکز بر آنها وجود داشته باشد، انرژی بسیاری از شما گرفته خواهد شد و به نتایج محدودی هم خواهید رسید. این مقاله چگونگی استفاده از نقاط قوتتان را برای افزایش سطح عملکرد نشان خواهد داد، آن هم همراه با یک حس رضایت ناشی از رسیدن به اهداف.
توسعه مبتنی بر نقاط قوت، ریشه در اعمال رواشناختی مثبت خواهد داشت و به رهبران کمک خواهد کرد تا پتانسیل خود را به حداکثر برسانند. در کتاب Now Discover Your Strengths، نقاط قوت به عنوان ترکیب یک هوش طبیعی به همراه دانش و مهارت است. و یا به تعریف Alex Linley، نقاط قوت یک ظرفیت بالقوه برای یک راه معمولی رفتاری، تفکری و یا حسی است که به انسان انرژی و اجازه می دهد تا عملکردهای بهینه را فعال کند. پس حالا شما چگونه یک مسیر مبتنی بر نقاط قوت را به سمت پیشرفت در یک تمرین، به کار می گیرید؟ در یک مطالعه، از مربیان متخصص مصاحبه ای به عمل آمد و در نتیجه آن، ۴ راهکار و تمرین برای اینکه شما و تیم شما بتواند روی نقاط قوت خود تمرکز کند، ارائه شد.
نقاط قوت خود را شناسایی کنید و ببینید که چگونه با هم در ارتباط هستند
برای رهبری کردن در هر سطحی، مقداری انرژی خالص مورد نیاز است، اما خصوصا در سطوح بالاتر، این مقدار بیشتر می شود و به تدریج رشد می کند. تمرکز بر نقاط قوت، شما را به یک هدف بزرگتر در کارتان و سهم انحصاری شما از آن هدف، ارتباط می دهد. این به شما انرژی می دهد تا به سمت هدفتان پیش بروید. بر اساس یک آمار، انگیزه در یک محیط کاری از سال ۲۰۰۸ به میزان ۳۰ درصد کاهش یافته است. شما باید برروی آنچه که به شما انرژی می دهد و آنچه که به شما کمک می کند که این تمایل را بدست آورید، تمرکز کنید. علاوه بر پرانرژی بودن، شما باید نقاط قوت و هسته انگیزه بخش خود را پیدا کنید. شما باید یک ارزیابی درست از نقاط قوت خود داشته باشید.
این ارزیابی می تواند شروع خوبی باشد، اما شما باید عمیق تر کاوش کنید. به این فکر کنید که این نقاط قوت و عوامل انگیزه بخش چگونه در همکاری با هم کار می کنند. آنوقت است که یک دید عمیق تر از آنچه که به شما انرژی می بخشد بدست خواهید آورد.
چرایی تان را پیدا کنید
این فرایند را با پیدا کردن چرایی تان ادامه دهید. در منطقه ای در جنوب ژاپن به نام اوکیناوا، مردمی زندگی می کنند که امید به زندگی بالایی دارند، دلیل آن هم این است که آنها کلمه ای به اسم بازنشستگی را نمی شناسند. ولی به جای آن کلمه ای مرتبط با یک زندگی رضایت بخش دارند، Ikigai، یعنی دلیل اینکه هرروز صبح از خواب بلند می شوی. خوب شما به چه دلیل هرروز صبح از خواب بلند می شوید؟ و یا چرا از تخت بیرون می آیید و روز را ادامه می دهید؟ به گفته CJ Casciotta شما چرایی خود را در تقاطع با آنچه که دوست دارید پیدا خواهید کرد، در تقاطع با آنچه که در آن خوب هستید و جهان به آن نیاز دارد. در اینجا Casciotta به چند سوال اشاره می کند که به شما برای پیدا کردن راهتان کمک خواهد کرد:
شما به طور طبیعی و ذاتی چه کاری را انجام می دهید که به دیگران سود می رساند؟
چه کاری را دوست دارید که برای دیگران انجام دهید، بدون اینکه پولی دریافت کنید؟
پس حالا دلیل بودنتان را در یک جمله خلاصه کنید: من وجود دارم برای اینکه.....
چرایی شما اساسی ترین فاکتور است و هدفی که شما نقاط قوت خود را نشانه می روید. پس به وضوح نقاط قوتتان را تعیین کنید و چرایی وجودی شما انرژی و انگیزه شما و در نهایت کارایی و تاثیرگذاری شما را افزایش خواهد داد.
ادامه در پست بعد...