فرض کنید جیم می‌خواهد در گوگل استخدام شود. او برای این‌کار اقدام کرده‌است و می‌داند که برای استخدام شدن شانس بسیار کمی دارد. گوگل هر سال میلیون‌ها در خواست استخدام دریافت می‌کند و تنها از هر ۱۳۰ درخواست یکی به استخدام در گوگل می‌انجامد. برای مقایسه بهتر است بدانید که از هر ۱۴ نفری که برای ادامه تحصیل در هاروارد اقدام می‌کنند یک نفر پذیرفته می شود.


فردی که قرار است با جیم مصاحبه کند کمی دیر می‌رسد و خیس آب است. او تا محل کار رکاب زده است. میزبان کار را با چند سوال مودبانه درباره سوابق کاری مهمان آغاز می‌کند. جیم با علاقه درباره سابقه کوتاه کاری خود توضیحاتی را ارائه می‌کند. مصاحبه کننده به جیم نگاه نمی‌کند و در حال یادداشت برداری با کامپیوترش است. 

میزبان شروع می‌کند: "سوال بعدی که می‌خواهم از شما بپرسم کمی غیر عادی است".

به اندازه یک سکه پنج سنتی کوچک شده و به داخل یک مخلوت کن افتاده‌اید. حجم شما کاهش یافته‌ است پس چگالی شما همانند گذشته است. تیغه‌ها ظرف ۶۰ ثانیه شروع به کار خواهند کرد. چه می‌کنید؟

 

 

حالا سرش را بلند کرده و لبخندی بر لب دارد٬ همچون بچه‌ای که اسباب بازی تازه‌ای را یافته باشد.

"سکه‌ای را به داخل موتور مخلوط می‌اندازم تا موتور آن‌ را از حرکت بیاندازد". مصاحبه‌گر که در حال بررسی روزمه‌هاست می‌گوید: " موتور مُهر و موم شده است." او با حالتی که انگار قبلا هم این جواب را شنیده است می‌گوید " اگر می‌توانستی سکه‌ای به داخل موتور بیاندازی آنوقت جسم کوچک خودت هم به داخل موتور کشیده می‌شد."

 

" بله درسته٬ کمربند و پیراهنم را در می‌آوردم. پیراهنم را به شکل نوارهایی در می‌آورم تا از آن به همراه کمربند یک طناب درست کنم. سپس کفشهایم را به انتهای این طناب می‌بستم تا یک کمند درست کنم."

مصاحبه‌گر دکمه‌های صفحه‌کلید را با ضربه‌های محکم‌تری لمس می‌کند. 

"منظورم کمند نبود" او دامه می‌دهد " اسم اون چیزی که گاوچرانهایی آرژانتینی پرتاب می‌کنند چیه؟ یک جسمی ته یک طناب"

هیچ پاسخی دریافت نمی‌شود. حالا جیم متوجه شده است که ایده او بدرد نمی‌خورد٬ اما احساس می‌کند که باید کار را تمام کند. 

"آن جسم را به سمت بالای مخلوط کن می‌انداختم و سپس از آن بالا می‌رفتم." 

مصاحبه‌گر می‌گوید "وزنه انتهای طناب کفش‌های شما است. چگونه این کفش‌ها می‌توانند وزن شما را تحمل کنند. وزن شما بیشتر از کفشهایتان است."

جیم پاسخ را نمی‌داند. این پایان راه است. میزبان آهسته آهسته دلایل خود را مبنی بر مخالفت با توضیحات جیم نقل می‌کند. او از اینکه بتوان طنابی را که به اندازه کافی بلند باشد با استفاده از پیراهن قطعه قطعه شده -که همراه با جیم کوچک شده است -  درست کرد مطمئن نیست. اگر و فقط اگر بتواند به بالای مخلوط کن برسد٬ چگونه پایین خواهد آمد؟ آیا واقعا جیم می‌تواند در ۶۰ ثانیه یک طناب بسازد؟

مصاحبه‌گر دستش را دراز کرده و می‌گوید از ملاقات با شما خوشحال شدم. 

پاسخ شما چیست؟ فکر می‌کنید بتوانید پاسخ مناسبی را بیابید؟ 

نظرتان درباره ۳ گزینه زیر چیست؟ 

۱. بخوابید روی کف مخلوط کن٬ زیر تیغه‌ها

۲. بچسبید به دیواره مخلوط کن. احتمالا به اندازه یک سکه فاصله بین دیواره و تیغه‌ها هست.

۳. بروید بالای تیغه‌ها و وزن خود را بر روی محور مرکزی بیاندازید و محور را محکم بچسبید.

باید خاطر نشان کنم که هیچکدام از اینها پاسخی نیست که گوگل به دنبال آن باشد. پاسخ بسیار ساده است:‌ "بپر بیرون". بله دقیقا به همین سادگی.

همیشه شنیده‌ایم که پاسخ در درون سوال نهفته‌است. اینجا هم همین‌طور است. راز پاسخ کلمه "چگالی" است. اشاره به جزییاتی همچون چگالی می‌تواند سرنخ خوبی باشد. به طور خلاصه باید گفت که اگر شما به اندازه ۰.۱ قدتان کوچک شوید عضله‌های شما به اندازه ۰.۰۱ حالت عادی قدرت داشته ولی وزنتان به اندازه ۰.۰۰۱ وزن فعلی شما خواهد بود. این را به خاطر داشته باشید که موجودات کوچک٬ قدرت بیشتری در تحمل وزن خودشان در مقابل جاذبه دارند. زمانی که به اندازه یک سکه کوچک شده باشید به اندازه کافی قدرت خواهید داشت که به راحتی از مخلوط کن به بیرون بپرید.

البته باید گفت که گوگل پاسخهایی را بیشتر می‌پسندد که با عبارت "بستگی دارد" شروع می‌شوند.

به این سوال دقت کنید: بهترین راهی که بتوان یک میلیون عدد Integer ٬ ۳۲ بیتی را مرتب کرد چیست؟

بستگی دارد به آرایش اعداد در لیست و همچنین به زمان و حافظه موجود. از مصاحبه شونده انتظار می‌رود در مورد این مسایل سوال کند. به دلیل پویایی و نوع رشد٬ گوگل به دنبال استخدام افراد برای پستهای مشخص نیست٬ بلکه به دنبال افرادی است که بتوانند کارهای مختلفی را انجام دهند.

گوگل از اطلاعات شخصی شما می‌پرسد. مثلا آیا تا به حال با استفاده از کیت‌های الکترونیکی٬ کامپیوتر ساخته‌اید؟ این سوال می‌تواند مشخص کننده افرادی باشد که علاقه شدیدی به کامپیوتر دارند. 

در ادامه نیز با ۵ سوال دیگر از گوگل و پاسخهایشان آشنا خواهید شد.

 

۱. عدد بعدی در توالی ۱۰٬۹٬۶۰٬۹۰٬۷۰٬۶۶ کدام است؟

 

 پاسخ: 

Ten

Nine

Sixty

Ninety

Seventy

Sixty-six

در این سوال تعداد حروف استفاده شده در نام اعداد مورد نظر است. ۳٬۴٬۵٬۶٬۷٬۸ حرف. لذا عدد بعدی باید ۹ حرف داشته باشد. یک پاسخ هوشمندانه می‌تواند one gogool باشد که نه حرف دارد. حتما می‌دانید که یک گوگول٬ عدد یک است با ۱۰۰ صفر که نام گوگل هم از این عدد گرفته شده است.

 

۲. در ماشینی هستید که داخل آن یک بادکنک را که با گاز هلیم پر شده است را با نخ به کف ماشین بسته‌اند. پنجره‌های ماشین هم بسته است. اگر شروع به حرکت کنید بادکنک در چه جهتی حرکت خواهد کرد؟

 

 

  پاسخ: 

پاسخی که در مرحله اول به ذهن می‌رسد این است که بادبادک به سمت عقب حرکت خواهد کرد. اما این پاسخ اشتباه است. برای پاسخ به این سوال باید یک تراز درست کنیم. همان چیزی که معماران از آن برای سنجیدن تراز سطوح استفاده می‌کنند. برای درست کردن این تراز بادبادک را از نخ جدا کنید. حالا بادبادک به سقف خودرو می‌چسبد. بسیار خب تراز ما آماده است. بادبادک شامل هوایی با چگالی کم است و هوای داخل خودرو دارای چگالی زیادی است. جاذبه٬ هوای سنگین را به پایین می‌کشد و در نتیجه بادبادک به سقف خودرو می‌چسبد. حال اگر با ماشین به سمت جلو حرکت کنید٬ هوای با چگالی زیاد به سمت عقب خودرو حرکت می‌کند (همانند بدن شما) در نتیجه بادبادک به سمت جلو حرکت خواهد کرد. اگر هم به سمت عقب حرکت کنید برعکس این اتفاق خواهد افتاد. سر پیچ‌ها هم نیروی گریز از جاذبه هوا را به بیرون از پیچ می‌راند در نتیجه بادبادک به مرکز پیچ کشیده می‌شود.
 

۳. با استفاده از یک ساعت شنی ۴ دقیقه‌ای و یک ساعت شنی ۷ دقیقه‌ای٬ دقیقا یک بازه ۹ دقیقه‌ای را اندازه گیری کنید بدون اینکه این اندازه‌گیری بیش از ۹ دقیقه طول بکشد.

 

  پاسخ: 

هر دو ساعت شنی را در لحظه سفر به کار بیاندازید. هنگامیکه ساعت شنی ۴ دقیقه‌ای به اتمام رسید آنرا برگردانید. این کار را برای ساعت شنی ۷ دقیقه‌ای هم تکرار کنید. زمانیکه ساعت شنی ۴ دقیقه‌ای برای بار دوم هم به پایان می‌رسد٬ ساعت شنی ۷ دقیقه‌ای به اندازه یک دقیقه شن خواهد داشت. آن را برگردانید. با ریختن آخرین دانه شن دقیقا ۹ دقیقه را اندازه گرفته‌اید.

 

 

۴. یک کتاب N صفحه دارد که از شماره ۱ تا N شماره ‌گذاری شده‌اند. تعداد کل ارقام در شماره صفحه‌ها ۱۰۹۵ عدد است. این کتاب چند صفحه دارد؟

 

 

  پاسخ: 

می‌دانیم که همه شماره صفحه‌ها یک عدد در مرتبه یکان دارند این یعنی N عدد در یکان و می‌دانیم که همه شماره صفحه‌ها بجز ۹ رقم اول یک عدد در دهگان دارند این یعنی N-۹ و همین طور همه اعداد بحز ۹۹ تای اول یک عدد در صدگان دارند که این هم یعنی N-۹۹. از آن جهت که احتمال اینکه کتاب بیش از ۹۹۹ صفحه داشته باشد٬ فرض می کنیم عددی در مرتبه هزارگان نداریم. محاسبه به شکل زیر ادامه می‌یابد:

1095= N + (N-9) + (N-99)

1095 = 3N- 108

N = 401

پس این کتاب ۴۰۱ صفحه دارد.

 

۵. یک نفر ماشینش را وارد هتل کرده و شانسش را از دست می‌دهد. چه اتفاقی افتاده است؟

 

  پاسخ: 

او در حال بازی منوپولی بوده است.

 

 

 

نظرتان در مورد این سوالها چیست؟ به نظر من این سوالها به ما یادآوری می‌کنند که باید به مسایل از جهات دیگری هم نگاه کرد.

چه سوالی از شما هنگام استخدام پرسیده شده است؟ 

 

 

توصیه می‌کنم ۱۴۰ سوال از سوالات استخدامی گوگل را هم مطالعه کنید.

[منبع]

آی کلاب