در این مطلب با ۱۰ تجربه کارآفرینی Dev Tandon که یکی از کارافرینان موفق آمریکایی در طول ۲۰ سال است همراه می شویم.
۱- این اعداد هستند که یک کسبوکار را هدایت میکنند
یک کسب و کار در واقع یک هویت زنده است
با نیازهای مخصوص به خودش و اگر راهبرش توجهی به آن نیازها نکند، کسبوکار شکست
خواهد خورد. تنها یک راه است که بدانیم آن نیازها چه چیزهایی هستند: نگاه به اعداد
و فهمیدن روابط بین آنها.اعداد به شما خواهند گفت که فروش چگونه
است، آیا میتوانید از عهدهی هزینهی استخدام یک فروشنده یا مدیر دفتر جدید
برآیید.
یا چهمقدار پول برای روبروشدن با معاملههای جدیدی که در راه هستند نیاز دارید، بازار چه تغییراتی کرده است و غیره. شما نمیتوانید صبر کنید تا یک حسابدار این چیزها را به شما بگوید.
۲- یک فروش وقتی به حساب می آید که شما پولش را هم دریافت کنید
هر کسب و کاری که مطالبات مالی ایجاد میکند در حقیقت مانند یک بانک است. وقتی شما یک محصول یا سرویس را عرضه میکنید که میدانید مشتری به صورت تدریجی پول آن را پرداخت خواهد کرد، در واقع یک وام پرداخت کردهاید و باید با آن وام برخورد درستی داشته باشید. یعنی مشخص کنید که آیا مشتریها خوشحساب هستند یا نه و البته قبل از آن، بفهمید که چه مقدار زمان نیاز است تا آنها قسطهایشان را پرداخت کنند. همچنین به بررسی مرتب کیفیت نمونه وامها عادت کنید و از مقدار متوسط زمان جمعآوری آنها هم مطمئن شوید.
۳- وقتی بدهیهای کوتاهمدت شما از داراییهای کوتاهمدت تان جلو بزنند، ورشکستهاید
وقتی که بدهی کنونی یک شرکت (آنهایی که باید طی دوازده ماه آینده پرداخت شوند)، بیشتر از داراییهای فعلیاش (آنهایی که طی دوازده ماه آینده به پول نقد تبدیل میشوند) باشد، میتوان گفت که آن شرکت ورشکسته است.
این نسبت که توانایی یک شرکت در پرداخت بدهیهای واجب کوتاهمدتش را اندازهگیری میکند، مستقیماً از ترازنامه میآید. شما میتوانید با تقسیمِ داراییهای کنونی به بدهیهای کنونیاتان آن را محاسبه کنید. اگر این نسبت ۱٫۲۵ یا بالاتر است، نسبتاً در وضعیت مناسبی هستید. اگر کمتر از ۱ است، مسلماً با مشکل روبرو خواهید شد.
۴- راههای میانبُر را فراموش کنید. کسبوکارتان را طوری اداره کنید که انگار همیشگی است.
طبیعی است که در ابتدا دنبال میانبرها بگردید. بهویژه هنگامی که این، اولین کسب و کارتان باشد معمولاً دنبال راههای سادهتری میگردید برای اینکه شرکتتان سریعتر رشد کند و البته بعضی مواقع هم آن راهها را پیدا میکنید. ولی متاسفانه آنها تقریباً همیشه شما را گرفتار میکنند.
من اینجا به عنوان کسی صحبت میکنم که هر میانبری را تجربه کرده است. مانند استخدام فروشندههای رقیب، یا گسترش تعداد کارمندان فقط به خاطر اینکه در دسترس هستند. اما بالاخره فهمیدم که میانبرهای من تنها برای سرعتدادن به فرآیند ساخت شرکت بزرگی که میخواستم هستند. اصلاً چرا من اینقدر عجله داشتم؟
۵- پول نقد به سختی به دست میآید و به آسانی خرج میشود. قبل از آنکه خرجش کنید، کسبش کنید.
اکثر مردم وقتی وارد یک کسب و کار میشوند، ارزش پول نقد را نمیدانند. اگر میدانستند، با خرید چیزهایی که واقعاً نیازی به آنها ندارند و مصرف بیشازحدِ سرمایهی استارتآپشان، بدون آنکه کسبوکارشان را به رشد منطقی نزدیک کرده باشند، آن را هدر نمیدادند. این همان نقطهای است که یک شرکت میتواند خود را با درآمد فعلی اش در آن حفظ کند.
اما تنها کارآفرینهای استارتآپی نیستند که پول را هدر میدهند. تاریخ مملو از بقایای شرکتهای بزرگی است که راهبرانشان فکر میکردند فرصتهای خوب برای همیشه ادامه دارند و پولی را که هنوز بهدست نیاورده بودند، صرف تجملاتی میکردند که احتیاج نداشتند. اول پول را به دست بیاورید و اگر باهوش هستید، مقداری از آن را هم برای روز مبادا کنار بگذارید.
منبع:
http://www.entrepreneur.com/article/249082
برداشت آزاد خودم از این موضوع.