۷- مدرکی که نشان دهد استارتاپ شما کسب درآمد خواهد کرد وجود ندارد.

سفارشات پیش از تولید یا ثبت نام برای محصول شما وجود ندارد. بنابراین من علاقه ای به شرکت شما ندارم. اگر شما نتوانید ثابت کنید که مردم تمایل دارند برای محصول شما پولی پرداخت کنند، من چرا باید روی شرکت شما سرمایه گذاری کنم؟

۸- فکر نمی کنم بتوانید محصول خود را بسازید.

یک ایده‌ی خوب یک چیز است، جامه‌ی واقعیت و عمل به آن پوشاندن چیزی دیگر. شما من را قانع نکردید که محصول شما کار کند. من به شخصه به یک نمونه‌ی اولیه نیاز دارم که کار کند. حتی دلم می‌خواهد ببینم که چندتا از مشتریان شما از آن استفاده می‌کنند.

۹- شرکت شما اولین شرکتی نیست که وارد این عرصه شده است، و خیلی هم منحصر به فرد نیست.

من معمولاً روی استارتاپ‌هایی که چیز جدیدی خلق نمی کنند یا طرح تجاری منحصر به فردی ندارند سرمایه گذاری نمی کنم. شما باید ورای رقابت موجود، چیز جدیدی برای عرضه داشته باشید. شاید راهکار ایجاد یک ایده‌ی جدید از یک مدل کسب و کار قدیمی باشد.

۱۰- موسس یا مدیر عامل غیر قابل مربی‌گری است.

اگر زمانی که از یکی از عناصر محصول یا کسب و کار شما انتقاد می‌کنم، تمایلی به گوش دادن نداشته باشید یا حالت تدافعی به خود بگیرید، آن گاه من هم نمی توانم با شما کار کنم.
یک بار زمانی که موسسان یک شرکت به سمت من آمدند، پیشنهادی ارائه دادم که به آن‌ها برخورد. برخی از آن‌ها حتی رفتند و در وبلاگ خود نوشتند که من چیزی نمی دانم. شرکت آن‌ها اکنون غیرفعال است.

۱۱- استارتاپ شما خیلی هزینه‌بردار است.

شاید فکر کنید که استارتاپ شما ۱۰ میلیارد دلار می‌ارزد. ولی من اعتقاد دارم که تنها یک دهم آن می‌ارزد.
ارزش‌یابی استارتاپ شما می‌تواند یک چالش جدی باشد. این ارزش گذاری باید بر اساس دستاوردهای قبلی شرکت و پتانسیل موجود در آن باشد. اگر حس کنم که یک کسب و کار خیلی گران ارزش‌یابی شده است، می‌روم سراغ یک فرصت سرمایه گذاری دیگر.

۱۲- خیلی ضعیف با رد شدن کنار می‌آیید.

اگر شما از آن کارآفرینانی هستید که همیشه غر می‌زنند و در مورد بی عدالتی‌های دنیا ناله می‌کنند، قطعاً مورد پذیرش سرمایه گذارهای هم قرار نخواهید گرفت. و این بخشی از فرآیند است. ولی این رد شدن را به خوبی مدیریت کنید.
ببینید کجای کار می‌لنگید، همان جا را اصلاح کنید. اتفاقات بعد از رد شدن چیزهای زیادی در مورد یک کارآفرین می‌گوید. سرمایه‌گذارها مراقب شما هستند، حتی بعد از اینکه گفتند نه.

۱۳-به سردی با من تماس گرفتید.

آیا طرح تجاری خود را برای هر سرمایه گذاری که توانستید اطلاعات تماسش را پیدا کنید فرستادید؟ خب، درخواست شما جایی بهتر از سطل آشغال پیدا نخواهد کرد. به جای این کار، از طریق توصیه‌ها و ارجاعاتی که توسط آدم‌های مورد اعتماد آن‌ها مطرح می‌شود به سرمایه گذارها نزدیک شوید.
من تنها روی استارتاپ‌هایی سرمایه گذاری می‌کنم که موسسان آن به من توصیه شده باشند و یا اینکه برای جلب توجه من هر کاری بکنند.

۱۴- من سرمایه گذار درست نیستم.

شرکت شما در ناحیه‌ی تخصص من فعال نیست. درست مانند دکترها که هر کدام تخصص خود را دارند، سرمایه گذارها هم اینطور هستند. اول کمی تحقیق کنید تا سرمایه گذاری پیدا کنید که در حوزه‌ی کسب و کار شما فعال است.

منبع:

http://www.entrepreneur.com/article/236999

برداشت آزاد خودم از این موضوع.