این روزها کارآفرینی یک موضوع داغ است. مقاله ها و کتاب های بیشماری در این مورد نوشته شده است، برنامه درسی دانشگاه ها به طور کامل در این راستا و چگونگی رسیدن به موفقیت سازمان دهی شده است و داستان های بسیاری در مورد میلیونر هایی که از صفر به صد رسیده اند گفته شده است.

در کشورهای جهان سومی و در حال توسعه مفهوم کارآفرینی یک مفهوم کاملا متفاوت است. کارآفرینی در این کشورها به معنای ساخت یک شرکت عظیم نمی باشد و لزوما به معنای خلاقیت نیست، بلکه دلیل وجودی یک کارآفرینی شرایط سخت و ایجاد راهی برای حل یک مشکل می باشد: پشتیبانی نیازهای اولیه خانواده، فرستادن فرزندان به یک مدرسه بهتر و اغلب فراهم سازی یک محیط امن برای آنها.

یک زن از که از طوفان فیلیپین جان سالم به در برده است و برادرش و 17 نوه اش را از دست داده است و در حال حاضر به عنوان یک زن مستقل سرپرستی دو فرزندش را با درآمدی کمتر از 100 دلار در ماه بر عهده دارد. این چهار داستان تاثیرگذار در مورد این ایده است که داشتن توان مالی هدف اصلی نمی باشد، مهمترین هدف دنبال کردن اهداف با تکیه بر داشته ها است.


کارآفرینی به زنان قدرت برخورد با سنت های جامعه را می دهد

Haziqah عاشق شیرنی پزی است، یک زن خانه دار مالزیایی و مادر دو بچه که می خواهد به عنوان یک کارآفرین در جامعه خود پیشرفت کند. آنطوری که این زن صاحب مغازه شیرینی پزی Scrummy Cake Design ثابت کرد، زنان جوامع آسیای می توانند همچون مردان این قاره موفق باشند.

" یک کارآفرین زن بودن  به معنای تصمیم گرفتن و روبه رو شدن با اتفاقات زندگی است و به من حس اطمینان بخشی می دهد."

کارآفرینی وسیله ای برای بیرون کشیدن خانواده از فقر است

Putri Hamzah یک زن مستقل است که در مالزی زندگی می کند. او برای گذران زندگی اش تنها به 40 دلار در ماه محتاج است. او یک سرویس خیاطی سفارشی را در خانه اش راه اندازی کرد و حالا می تواند خرج زندگی فرزندانش را در بیاورد و اهمیت غیر قابل انکار پشتکار را به اثبات رسانده است. این آسان نیست، ولی او مصمم است که رئیس خودش باشد.

" برای من کارآفرین بودن معانی زیادی دارد، و من تا جایی که یاد دارم در حال رویاپردازی در مورد آن بوده ام. کارآفرینی برای من به معنای تکیه بر خودم و نیروی خودم است. "

منبع: http://www.entrepreneur.com/article/251201