1. اطلاعات کافی در مورد ایده شان کسب نکردند.
حقیقات درخصوص بازار، تحقیقات رقابتی، تحقیقات درخصوص قیمت ها و ده ها نوع دیگر از تحقیقات مفصل، که هرکدام به نوبه خود می توانند باعث شکست کسب و کار شوند؛ ممکن است نتایجی که در مورد قوی بودن بخشی از بازار به دست آورده ایم را به اشتباه تفسیر کنیم یا یکی از فاکتورهای تحقیقات اولیه را از قلم بیندازیم و درنتیجه کل کسب و کارمان متاثر شود.
2. چارچوب زمانی را رعایت نمی کنند.
درصورتی که سرمایه گذاران مجموعه انتظار داشته باشند محصولمان تا تاریخ مشخصی عرضه شود، یا مشتری توقع داشته باشد حجم معینی از محصول را برایش آماده کنیم.

رد کردن فرجه به معنای از دست دادن یک بخش کامل از کسب و کارمان است. نکته اساسی این است که در چنین شرایطی که به طور حتم برای هر کسب و کاری پیش می آیند، باید فقط از اشتباهمان درس بگیریم و مراقب باشیم چنین وضعیتی مجدداً پیش نیاید.
3.فرصت ها ی استثنایی را نادیده می گیرند.
هر کسب و کاری ممکن است بارها و بارها فرصت های استثنائی اش را از دست بدهد؛ مثلاً یکی از مشتریان درجه یکمان از مجموعه ناراضی باشد و قطع همکاری کند، یا اینکه موقعیت فوق العاده ای برای تبلیغات و معرفی کمپانی از دست برود؛ مطمئناً هضم چنین شرایطی برای هیچ یک از ما ساده نیست؛ به خصوص که ممکن است موقعیت از دست رفته در برخی از شرایط، واقعاً جبران ناپذیر باشد.
4. کارمندان نالایق را استخدام کردن.
هر مدیری ممکن است در طول زندگی کاری اش کارمندانی را استخدام کند که کوچکترین سودی برای مجموعه نداشته باشند؛ بهره وری شان پائین باشد، انگیزه نداشته باشند یا اخلاق کاری نامناسبشان روابط کاری سایر کارمندان را هم خدشه دار کند.
5. جدی نگرفتن یک موضوع مهم
مثلاً یک رقیب قدیمی که از آنچه فکرش را می کردیم قوی تر بوده یا تکنولوژی جدیدی که بیش از حد تصورمان محبوب شده است. در چنین شرایطی بهتر است به جای اینکه خونسردی مان را از دست بدهیم، به شکل منطقی با موضوع کنار بیائیم و درک کنیم که همیشه ممکن است برخی از اتفاقات در بازار، برخلاف تصورمان رخ بدهند و مخالف جهت حرکت کسب و کارمان باشند. تنها کاری که از دستمان برمی آید این است که پیامدهای آنی شان را کمتر کنیم و استراتژی های جدیدی به کار بگیریم تا بتوانیم از پس چالش های پیش رو به خوبی برآئیم.

منبع:

http://www.entrepreneur.com/article/250504

برداشت آزاد خودم از این موضوع.