۱. از خاطرات و
روزهای خوبی که با هم داشتهاید استفاده کنید
من و شریکم که
حدود یک دهه قبل از شروع استارتاپ، خودمان دوست بودیم، چیزهای زیادی را با هم به
اشتراک گذاشتیم، از ماجراهای دخترهای دانشگاهی گرفته تا بار سنگین مریض شدن اعضای
خانواده. ما استرس و احساس را خیلی خوب آموختیم. این امر در شرایط مختلف بسیار
مفید می تواند باشد، مثلا از ارائه ی یک محصول گرفته تا نشستهای استخدام کارمند
جدید، و باید بگویم که بسیار حس خوب و آرامش بخشی است وقتی در یک جلسه ی خسته
کننده هستی و میدانی که کسی که بغل دست شما نشسته است به اندازه ی شما دارد رنج
میکشد.
۲. نقشها را تعریف
کنید
با وجود اینکه
ما یک میز دو نفره را با هم به اشتراک گذاشتیم و هر روز با ایدههای جدید همدیگر
را بمباران میکنیم، ولی به وضوح وظایف همدیگر را مشخص کرده ایم به طوری که
۱) هر دوی ما همزمان جواب یک ایمیل را ندهیم و
۲) پا روی کفش همدیگر نگذاریم. تجزیه ی کارهایی که هر کسی باید انجام دهد را در یک شیت گسترده نگه داشته ایم و مرتباً آن را دوباره مرور میکنیم زیرا که شرکت ما پیوسته در حال تکامل است.
۳. بپذیرید که مردم
شما را گیج خواهند کرد
بله آنها شما
را گیج خواهند کرد و شما نمی توانید درباره ی آن کاری بکنید. ما نه تنها یک، بلکه دو خورجین از گونه ی Brangelina/Kimye داریمClairica و Eclaire. و زمانی که
دیگران از ما میپرسند که آیا ما با هم زندگی میکنیم تنها میتوانیم به آنها بخنیدم.
۴. زمانی را کنار بگذارید که همدیگر را نبینید و در مورد آن احساس بدی نداشته باشید
ما ساعتهای بسیار زیادی را با هم میگذرانیم. علاوه بر زمانی که در شرکت با هم هستیم، هنگام نوشیدنی، جلسات، شام و رویدادهای بعد از کار نیز همدیگر را میبینیم. قانون ما این است که: همدیگر را در آخر هفتهها نبینیم .مگر اینکه جشن عروسی یا جشن تولد یکی از دوستان مشترک باشد.
۵. سعی کنید با هم
فقط دوست معمولی باشید
با هم در مورد
شایعات حرف بزنید، در مورد دوستانتان و یا شاید در مورد اتفاقات جام جهانی فوتبال.
کارهایی را با هم انجام دهید که قبل از ایجاد این روابط حرفه ای با هم انجام میدادید.
۶. بگذارید دیگران
هم وارد شوند، ولی زمانی را هم برای خود شما دوتا کنار بگذارید
برای ما، این
یکی از بزرگترین چالشهای رشد شرکت بوده است: ما میخواهیم هر کسی که به استخدام
ما در میآید حس کند که عضوی از تیم Of A Kind است، نه فقط یک نقش مکمل در نمایش کلیر و اریکا. ولی این روزها که نسبت به گذشته
زمان بیشتری را صرف مدیریت و اختصاص کارها میکنیم، زمان یکبهیک کمتری داریم تا
همدیگر را چک کنیم، طوفان فکری اجرا کنیم، و پروژههای بزرگتر را شروع کنیم. امسال
برای نخستین بار تصمیم گرفتیم تا جلسههایی را پشت درهای بسته برگزار کنیم تا
بتوانیم خودمان کارهای پیش رو در هفته را برنامه ریزی کنیم.
۷. چگونه دعوا کردن
و اینکه چه چیزی ارزش دعوا کردن را دارد را بیاموزید
هرچه بیشتر در
مورد کسب و کار خود و نقشهایی که مشخص کرده ایم مصممتر میشویم، راحت تر از
چیزهای کوچک میگذریم. این یعنی تنها برای چیزهایی انرژی میگذاریم که به زعم هر
دوی ما مهم هستند – و در انجام این کار، به آنها وزنی را اختصاص
میدهیم که استحقاق آن را داشته باشند.
۸. دیوانهبازیهای
خود را حفظ کنید
من هر روز از ۳ تا ۵ کاملاً خاموش میشوم. هر روز دوست دارم بدون
هیچ دلیل با صدای بلند مطالعه کنم، و در مورد برخی چیزهای عجیب به شدت قاطی میکنم،
مثلا در مورد رزومههای دو صفحه ای. کلیر باید هر دو ساعت یکبار غذا بخورد. او به صبحها آلرژی دارد و معمولاً ۳۰ درصد اول مکالمهها را بدون هیچ محتوایی شروع میکند. اینها چیزهایی
هستند که تغییر نخواهند کرد. بنابراین چیزهایی هستند که باید در موردشان شوخی
بکنیم. وقتی من مقاله ای را با صدای بلند میخوانم، کلیر در سه پاراگراف اول به من
گوش میدهد و بعد میگویدخفه شوم، و من هیچ چیزی را که نیازمند شور و علاقه باشد
قبل از ۱۱ صبح برنامه ریزی نمی کنم
منبع:
برداشت آزاد خودم از این موضوع