۳- به یاد داشته باشید بی دلیل مدیر نشده اید

منظور این نیست که چون رئیس هستید، دست به سینه بایستید و انگشت خود را به سمت دیگران تکان دهید. اما جایگاه مدیریتی شما به احتمال قریب به یقین به دلیل سابقه ی اثبات شده ی موفقی که در رهبری دیگران داشته اید به شما داده شده است. بنابراین مادامی که کارمند مورد نظر مشکل حادی به وجود نیاورده است می توانید نفس راحتی بکشید و به یاد داشته باشید کنترل اوضاع در دستان شماست. اجازه ندهید حضور وی اقتدار شما را تحت تأثیر قرار دهد. در عوض، برای مرتب کردن اوضاع و عبور از آن، برنامه ای حساب شده بریزید.


۴- به سراغ قلب مشکل بروید.

حقیقت می تواند شما را از اسارت نجات دهد. اگر مشکل عملکرد آن فرد است، برای رسیدگی به نقایص و کمک به او تا حد امکان طرح ریزی کنید. اگر باز هم فکر می کنید دستتان بیش از حد به او بند می شود و مجبور هستید تا ۱۱ صبح خرابکاری های او را درست کنید، فهرستی از مشکلات عملکردی وی تهیه کنید و در موقعیت مناسب برای ارزیابی عملکرد وی آنها را مورد استفاده قرار دهید. اگر هم مشکل شما با وی شخصی است و مثلاً شما را یاد کلاهبرداری می اندازد که تمام سرمایه تان را بالا کشیده یا مثلاً برای ناهار در مایکروفر ماهی گرم می کند، بهتر است هرچه زودتر غیر منطقی بودن این احساس را به رسمیت بشناسید و سعی کنید از شر آن خلاص شوید.

۵- نقاط قوت او را شناسایی کنید

اغلب مواقع محصول کار کارمندان در کارنامه ی کاری شما نیز بازتاب خواهد یافت. به همین دلیل باید به دنبال کاری بگردید که فرد مورد نظر می تواند به خوبی از عهده ی اجرایش بر بیاید. هرچه کار او بهتر باشد، وجهه ی شما نیز بهتر خواهد بود و کم کم قدر حضورش در تیمتان را بیشتر خواهید فهمید. بنابراین نقاط قوت وی را شناسایی کنید و آنها را به کار بگیرید. اگر واقعاً فکر می کنید نقطه ی قوتی ندارد و نمی دانید اساساً چرا استخدام شده است، با مدیر خود در این باره صحبت کنید. شاید موضوعی در میان باشد که از آن بی اطلاع هستید و هیچ وقت با شما در میان گذاشته نشده است. مثلاً ممکن است هنوز مهارت های اصلی اش را به کار نگرفته باشد.

۶- زمینه ی مشترکی بیابید

با اینکه چنین کاری ممکن است در ابتدا خیلی برایتان آزاردهنده باشد، سعی کنید زمینه ی مشترکی میان خودتان و او پیدا کنید. باید چیزی وجود داشته باشد که هر دو بر سرش توافق نظر داشته باشید. برای نمونه، اینکه هر دوی شما به سمت صنعت فعلی خود کشیده شده اید می تواند نقطه ی شروع خوبی باشد. سپس می توانید به سراغ برنامه های تلویزیونی، کتاب و یا حتی حیوانات مورد علاقه تان بروید. هرچه نقاط تشابه بیشتری بیابید و شخصیت وی را بیشتر بشناسید، جنبه ی آزاردهنده ی او برایتان کمرنگ تر خواهد شد.

منبع:

http://www.entrepreneur.com/article/252384

برداشت آزاد خودم از این موضوع.