پیش نویس: گاهی وقتها، ندانستن به نفع آدم است. مثلا نمیدانی که این مساله ریاضی راه حل ندارد، اما فکر میکنی مساله ایست مثل همهٔ مسالهها و چه بسا با تلاشت آن را حل میکنی! پیام معروف «stay foolish» استیو جابز به همین معناست. یعنی نفهم بمان! -فکر کن چیزی نمیفهمی-، تا راههای بهتری به ذهنت برسد. مثلا من بر این عقیدهام که در ایران نمیشود شرکتی مثل گوگل ساخت، پس بنابرین هرگز نمیتوانم شرکتی به عظمت گوگل در مقیاس ایران بسازم. اما اگر یک آدم جوگیر با هدف ساختن چنین شرکتی تلاش کند، شاید -با کمی اغراق- به ایده آلاش با مقیاسی کوچکتر برسد!
اما چرا نمیشود در ایران شرکتهای IT بزرگی ساخت؟
اپل، مایکروسافت، گوگل، فیس بوک را تصور کنید. چیزهایی که برای ساختن و بزرگ کردن آنها لازم است، چیست؟
- انگیزهٔ اولیه جدید* و شکل گیری یک هسته کاری
- تعیین خط مشی و هدف
- وجود امکانات و بسترهای پایهای به میزان کافی
- جذب نیروهای فنی توانا و با استعداد
- جذب سرمایه
- ارتقای کیفی خدمات/محصول و افزایش نوآوری
- وجود پتانسیل بازار برای توسعه تجارت
- و در ادامه، توسعهٔ بازار با استفاده از سیاستهای کلان مدیریت
*گاهی
فقط کافی است ایدهٔ قدیمی را خیلی بهتر ساخت. برای نمونه، قبل از گوگل هم
موتور جستجو بود، اما گوگل با دید جدیدی آمد و بهترین شد.
داستان گوگل را با در نظر گرفتن ۸ شرط مذکور، این گونه تعریف میکنم:
انگیزهٔ گوگل به عنوان یه پروژه دکترا در سال ۱۹۹۶ شکل میگیرد. هسته
اصلی آن توسط لری پیج و سرگئی برین تشکیل میشود. یک ماه قبل از تاسیس
رسمی، اولین سرمایه گذار -اندی بکتولشیم، موسس سان میکروسیستمز- مبلغ ۱۰۰
هزار دلار به گوگل میپردازد! گوگل در سپتامبر ۱۹۹۸ رسما تاسیس میشود. یک
سال بعد گوگل سرمایهٔ ۲۵ میلیون دلاری دارد! به لطف اینکه امریکا
قدرتمندترین اقصاد جهان است، -که معادل با پیشرفته گی آن میباشد- همه چیز
برای رشد گوگل فراهم میشود. کاربرد اینترنت در حد مطلوب است، پتانسیلهای
عظیم مردم و صنایع هم به خدمات و محصولات گوگل نیاز دارند. گوگل جذب نیرو
میکند. امریکا پر است از برنامه نویسهای خوش فکر و مدیران قوی و کاربلد
در زمینه IT. خط مشی اصلی گوگل طبقه بندی اطلاعات دنیا و توسعهٔ راهکارهایی
برای سهولت استفاده از آن اطلاعات میباشد. گوگل ۲۰% زمان کاری را به
عنوان «استراحت ابتکاری» برای کارکنانش درنظر میگیرد و چنان آزادیهایی به
آنها میدهد که گویا آمدهاند پیک نیک! گوگلیها همه با هم تلاش میکنند و ۵
سال پس از تاسیس گوگل، سهام این شرکت به صورت عمومی در بورس عرضه میشود.
آن روز گوگل ۲۳ میلیارد دلاری میشود! گوگل روز به روز خدمتها و
محصولاتاش را بهتر میکند و سلطهاش را روی بازار نرم افزار، وب و تجارت
گستردهتر میسازد. هم اکنون ارزش این شرکت حدود ۱۸۰ میلیارد دلار شده و
واضح است که هنوز روزهایی طلایی زیادی در آیندهٔ گوگل به انتظار نشسته است.
حالا بیایید یک شرکت ایرانی را مثال بزنیم!: شرکت
فرضی قابلمه در سال ۱۳۸۵ تاسیس میشود. هستهٔ کاری آن دو دانشجوی خوش فکر
هستند. هدف آنها توسعهٔ خدمات و فناوریهای تحت وب در ایران میباشد.
هنگام تاسیس شرکت، ضریب نفوذ اینترنت در ایران زیر ۳۰% است! آنها در اتاق
خوابشان با وجود هزینهای بالا و در آمد کم، کارشان را شروع میکنند. شرکت
قابلمه در جذب نیرو دچار مشکل میشود. برنامه نویس خوب ایرانی نایاب نیست،
اما روحیه کار گروهی در آنها پیدا نمیشود! شرکت استراحت ابتکاری برای
کارکنان در نظر میگیرد، غافل از آن که این زمان به زیرآب زنی و مسخره بازی
میگذرد، نه ابتکار! افزایش نیرو به کندی و پر هزینه صورت میگیرد. شرکت
فعالیتهای نوینی انجام میدهد اما بازخوردی که توقعاش را دارد دریافت
نمیکند. شرکت برای ایدههای آینده دارش دنبال سرمایه گذار میرود اما
میبیند سرمایه گذارها درکی از IT ندارند و میگویند نان توی آهن است، نان
توی بساز بفروش است، و نان خیلی جاهای دیگر است جز IT. تا حدودی هم حق
دارند این طور قضاوت کنند. شرکت با سرمایه خودش به آرامی رشد میکند. در
سال ۱۳۹۰ شرکت قابلمه در وب ایران حرفهایی برای گفتن دارد اما چه فکر
میکرد و چه شد! شرکتی کوچک که با سالها خون دل و هزینه به اینجا رسیده.
البته تازه دوران شکوفایی قابلمه و امثالش دارد شکل میگیرد و با توجه به
رشد آی تی در ایران آینده خوبی خواهند داشت. (در تعریف این داستان صرف نظر
کردیم از هزاران دردسر و دستهای قدرتمند پشت پرده که میخواستند مانع رشد
قابلمه بشوند.)
شرکت آی تی ایرانی خیلی زور که بزند میشود شرکت توسعه تجارت الکترونیک صبا -با چند سرویس اینترنتی خوب (البته برای ایران)-، میشود همکاران سیستم -که تازه بعد از ۲۴ سال بورسی (فرابورسی) شد- و غیره. که تازه اینها در مقابل غولهایی چون گوگل رقمی نیستند.
امیدوارم دوستان مغالطه نکنند که چرا گوگل را انتخاب کردی! شما هر شرکت دیگری را دوست داشتید بگویید تا داستان نشدنش را تعریف کنم.
در ایران بنا به شرایط سیاسی، اقتصادی، علمی، اجتماعی، امکاناتی،
مدیریتی و از همه مهم تر دست های پشت پرده! نمی شود غول نرم افزاری ساخت.
البته ۱۰ سال دیگر ایران هم شرکت های نرم افزاری غولی* خواهد داشت، اما برای خودش، نه برای دنیا.
*آن شرکت ها هم برای غول شدن نیاز به روابط نزدیکی با دولت دارند! مثل همه ی دنیا.
پی نوشت: این که فکر کنیم اگر تلاشی که در ایران می کنیم را در امریکا می کردیم، زودتر به نتیجه می رسیدیم،
به نظر من اشتباه است. چون شدت رقابت در بازار امریکا و توانایی شرکت هایش
بسیار بالاست. برای موفقیت در آن جا باید چند برابر دانش، تلاش و همت
داشت.
منبع : http://blog.ali1.ir/?p=657
منبع : http://blog.ali1.ir/?p=657