در سن 52سالگی هدفی داشتم 10ساله. امسال به آن رسیدم.
راه و راز نوشتن اهداف چیست؟ ما چگونه اهدفمان را بنویسیم؟
در سن 52سالگی هدفی داشتم 10ساله. امسال به آن رسیدم.
راه و راز نوشتن اهداف چیست؟ ما چگونه اهدفمان را بنویسیم؟
میخواهیم کاری را شروع کنیم.ناخودآگاه از درون خود صدائی می شنویم .نمی توانم انجام دهم . نمی شود.
این نداها چیست؟ و چگونه می توان آن را از بین برد؟
لطفا نظرات خود را بنویسید.پس از جمع بندی نظرات توضیح کامل داده خواهد شد.
برای کسانی که یک ایده تجاری دارند اما سرمایه ای برای شروعش ندارند، KickStarter اهمیت زیادی دارد.
http://www.kickstarter.com/
این وب سایت به شما و هر صاحب ایده ی دیگری اجازه می دهد تا نقشه گنج خود
را مطرح کنید و مشخص کنید چقدر سرمایه برای راه اندازی اش نیاز دارید.
اعضای سایت می توانند روی ایده هایی که به نظرشات جذاب است سرمایه گذاری
کنند. این سرمایه گذاری از ده دلار شروع می شود. بنابراین یک پروژه می
تواند یک نفر یا تعداد خیلی بیشتر سرمایه گذار داشته باشد.
جنیفر آدامز زن فقیری بود که از کودکی در فقر و تنگدستی بزرگ شد. او ناچار
بود در ساخت وسایل منزل کوچکشان به مادرش کمک کند. وی میگوید: «مادرم
مقداری تخته دو در چهار (اینچ)، فوم و پارچه ارزانقیمت تهیه میکرد و با
استفاده از منگنه، میخ و چکش، مبل میساخت».
۱٫ مانند کودکان، شگفتزده به کشف زندگی بپردازید و آن را با همه وجود دریابید.
۲٫ به جای چسبیدن به راه و روشهای امن و بیخطر، بیشتر دنبال روشهای تازه باشید.
۳٫ تجربهها را بیشتر با احساسات خودتان ارزیابی کنید تا با سنتها و نظرات دیگران.
من دست ندارم ، پا ندارم
ولی وقتی زمین خوردم بلند شدم و تصمیم گرفتم که
دست خیلیا رو هم بگیرم که بلند شوند...
هر فروشنده باتجربه ای می تواند چندین ماجرای تلخ را که باعث از دست رفتن
مشتری شده است، برای شما تعریف نماید. برخی از فروشندگان بدون توجه به حضور
رقبای متعدد در اطرافشان، اشتباهاتی را مرتکب می شوند که باعث بی نتیجه
ماندن فرآیند فروش می گردد. فروشندگان موفقِ امروز، درس های ارزشمندی را از
چنین موقعیت هایی آموخته و به کار بسته اند. آنها می دانند که از دست دادن
مشتری سهل تر از آن است که تصور می شود. آنچه مسلم است، اگر ما از
اشتباهات دیگران درس بیاموزیم و در دام قاتلین فروش گرفتار نشویم،
داستانهای غم انگیزی نیز برای تعریف کردن نخواهیم داشت!
- اگه ما خودمون بخوایم 100 % میتونیم هر غیر ممکنی رو
ممکن کنیم ،هر غیر ممکنی...
حتماً آدم های بسیار باهوش و توانمندی را میشناسیدکه هیچ کار مفیدی انجام نمیدهند. آنها ساعت های طولانی کار میکنند،به خودشان استرس وارد میکنند اما هیچ پیشرفت خوبی نمیکنند.
همه ما در طول زندگی عادت های غیر مفیدی پیدا میکنیم که ما را از رسیدن به هدف اصلی زندگیمان دور میکند. و معمولاً در این دنیا که با سرعت شگرفی پیش میرود، حتی متوجه نمیشویم که همان اشتباهات را دوباره و دوباره مرتکب میشویم. برای اینکه زندگی متوازن و مفید داشته باشید باید طولانی مدت در کاری که راضیتان میکند تلاش نموده و از اشتباهاتی که در زیر عنوان میگردد دوری کنید.
1- نوع کار خود را مشخص فرمائید.
2- محل کار مشخص شود.
3- سرمایه مورد نیاز برآورد گردد.
4- تجهیزات و امکانات آنرا در نظر بگیرید.
5- نوع مواد اولیه را مشخص کرده و محل دقیق تهیه آنرا در نظر داشته باشید.
6- برآورد زیان ناشی از کار را حداقل سه ماه , داشته باشی.زمان نیاز دارد که کار شما شناخته شود.
7- از چند محل که فعالیت مورد نظر شما را انجام می دهند حتما بازدید کنید و جواب سئوالات خود را بگیرید.
8- روابط عمومی بالائی داشته باشید.
9- برای گرفتن مجوزهای لازم اقدام نمائید.
هر وقت که صاحب سرمایه ای در حدود ۴ یا ۵ میلیون تومان می شویم، این فکر به ذهن مان خطور می کند که به وسیله آن کسب و کار جدیدی راه بیاندازیم. خیلی وقت ها هم این سرمایه ۱۰ یا حتی ۱۰۰ برابر این عدد است.
اگرشنیدید که بالاترین وقدرتمندترین شغل تجارت وشخص تاجراست پس این سه گام رابیاموزید.
من به تجربه وعلم دربستر تجاری کشورمان
که شاید یکی از باسابقه ترین وپیچیده ترین ومهمترین بسترهای تجاری در دنیا
میتوان ازآن یاد کرد بطوری که اگر کسی در ایران فعالیت تجاری کرده وموفق
شده باشد درهمه جای دنیا میتواند موفق شودکه بصورت تحلیلی به اثبات این
موضوع میپردازیم
گاهی اوقات خودتان میدانید شغلتان مناسب شما نیست. شاید در زمینه مناسبی
کار نمیکنید، از کار لذت نمیبرید، احساس میکنید در محاصره همکاران
غیرقابل اعتماد گرفتار شدهاید یا یک رییس نالایق دارید. اغلب افراد به شما
توصیه میکنند به دنبال کاری باشید که برای شما مناسبتر باشد.
اما شاید این مساله امکان پذیر نباشد. شاید به دلایل مختلفی نتوانید
کارفعلی را ترک کنید: دلایل اقتصادی، تعهد به خانواده و نبودن فرصتهای
کافی در زمینه کاری شما. پس زمانی که در یک شغل گرفتار شده اید چه کاری
باید انجام دهید؟
افراد خبره چه میگویند ؟
برای فروش. . . !
باید بدانیم که از نظر فنی ما خود را برای فروش نمی گذاریم، اینها ایده ها و
افکار افراد دیگر یا تولیدات و خدمات شرکت ها و انجمن های دیگر هستند.
برای مثال یک استاد دانشگاه را می توان در دسته بندی اول و یک فروشنده را
دسته بندی دوم جای داد. اما از نظر عملی ما خود را در معرض فروش قرار می
دهیم. حتی در دنیایی با فناوری پیشرفته، افراد متکی بر روابط انسانی هستند.
استفاده از روانشناسی برای متقاعد کردن دیگران، گواهی بر این است. گذشته
از اینها، حتی در خرید و فروش واقعی نیز، کسی که می خواهد چک را امضاء کند
باید متقاعد شود که شما به غیر از خودتان، مصلحت او را نیز در نظر دارید.