هرچه قدر که بیشتر در یک دنیای کسب و کاری زمان بگذرانید، به همان اندازه هم در نگاه به موضوعات مختلف، میزان دقت و موشکافی شما بیشتر خواهد شد. مثلی چون یک سیب خراب تمامی سیب های دیگر را هم خراب خواهد کرد، شاید در ظاهر مثلی بسیار ساده به نظر برسد، اما با کمی عمیق تر اندیشیدن به ژرفای این ضرب المثل اتفاقا پیچیده پی خواهید برد، به خصوص در دنیای کارآفرینی که یک کارآفرین با در نظر نگرفتن چنین نکته ای می تواند نکات بسیار مهمی را از دست بدهد.
شاید برای شما قبول این واقعیت کمی سخت باشد که چگونه یک کارمند با یک دیدگاه ضعیف می تواند کلیه افراد یک گروه کاری و یا یک بخش سازمانی را و یا به طور محتمل تمامی یک شرکت و یا سازمان را، عفونی سازد. اگر کمی با دیدگاه ریاضی به این مسئله نگاه کنیم، این سوال برایمان پیش می آید که چگونه یک فرد می تواند چنین تاثیر وسیعی بر یک گروه گسترده سازمانی بگذارد، اصلا منطقی نیست. اما به هرحال برخی اوقات ریاضیات چندان اهمیت ندارد، زمانی که به این حقیقت نگاه کنید که یک حرف تاثیرگذار می تواند طنین انداز باشد، چرا که ما مخلوقاتی اجتماعی هستیم و از آنجایی که برای بسیاری از ما کار کردن یک فعالیت ناخوشایند است پس یک تمایل منفی به راحتی می تواند تاثیر خود را بگذارد.
زمانی که در مورد یک کارمند بد صحبت می کنیم، در واقع منظور ما آن اشخاصی نیستند که کار خود را خوب انجام نمی دهند و یا به طور مستقیم می توان نفاق افکنی را از چهره آنها درک کرد. یک شرکت به راحتی می تواند چنین افرادی را قبل از اینکه باعث صدمات جدی در سازمان شوند، اخراج کند. متاسفانه منظور از یک کارمند ضعیف، کارمندی است که پیچیده تر از آن است که بتوان او را در نگاه اول از بقیه تمیز داد. معمولا این اشخاص در جایگاه هایی هستند که به راحتی نمی توان کار آنها را مقیاس بندی کرد و خیلی زیرکانه و ناپیدا در حال نابود کردن یک سازمان هستند. و یا حتی وخیم تر، اینکه این شخص دارای شخصیتی است که ترکیبی از استعداد و رفتارهای نفاق افکنانه می باشد.
بیایید زمانی را تصور کنیم که یک شخص کاملا حرفه ای زمانی به یک شرکت وارد می شود که واقعا به وجود او نیاز است. چنین شخصی کاملا شایسته جایگاه خود در شرکت است و در مقابل کارکنان این شرکت هم دارای دیدگاه هایی بسیار ضعیف هستند. خوب تصور کنید که در یک روز این شخص با چه تعداد افراد تعامل دارد. اگر این تعامل کاملا محدود به یک سری افراد باشد، خوب شاید خطر کمتری داشته باشد، چرا که شما می توانید تنها فعالیت های این فرد را محدود به مهارت هایش بکنید، اما اگر این فرد با کلیه کارکنان شرکت شما در ارتباط باشد چه؟ در این موقعیت مطمئن باشید که این فرد می تواند مشکلاتی را برای شرکت شما ایجاد کند. فرض کنید که این فرد نفاق افکن و در عین حال بااستعداد قرار است که با تعدادی از کارکنان در هرروز در ارتباط و تعامل باشد، به طور متوسط ۲ الی ۳ نفر در هرروز وفرقی نمی کند که این افراد در چه جایگاه سازمانی باشند، شما حتما باید ریسک این کار را ارزیابی کنید، شما باید او و افرادی را که با او در ارتباط هستند، با دقت فراوان در نظر بگیرید. آیا این افراد کارمندان خوب و باثباتی هستند که ممکن است که در مقابل این دیدگاه منفی توان مقاومت داشته باشند و یا نه به راحتی تحت تاثیر قرار می گیرند؟ آیا کسانی هستند با مهارت های قدرتمند رهبری و یا ترجیح می دهند که خیلی خود را درگیر فرایندهای کاری نکنند؟ تنها کاری که شما باید قبل از استخدام چنین فردی بکنید این است که، ارزش بالقوه داشتن چنین شخصی در شرکت در مقایسه با صدمات احتمالی ناشی از دیدگاه غلط او را ارزیابی کنید.
متاسفانه چنین افرادی معمولا دارای جایگاه های کلیدی در شرکت هستند و شما حتما باید سطح دسترسی مشخصی را برای دسترسی این افراد به اطلاعات محرمانه تعریف کنید. مثلا شاید بتوان یک کارمند را با دید ضعیف در جایگاه سرویس دهی به مشتری قرار داد، اما ریسک داشتن یک حسابدار با یک دیدگاه عفونی را قطعا نمی توان پذیرفت.
خوب تنها یک عامل اساسی دیگر و در واقع مهم ترین عامل در مورد چنین اشخاصی وجود دارد که باید نظر بگیرید. آن هم این است که شاید اصلا آنها درست بگویند و به نکته ای اشاره بکنند که حتی به فکر شما هم نرسیده باشد. در واقع چیزی را ببینند که شما ندیده اید.
شما باید به عنوان یک کارآفرین نفس و ضمیر خود را در کنترل خود درآورید. برخی اوقات هم پیش می آید که صاحب یک کسب و کار دارای دیدگاه ضعیفی است و یک شخص به عنوان قهرمان قصد نجات دادن شرکت را دارد. کارآفرینی یک بازی درونی است و شما زمانی پیروز هستید که به دنبال نیروبخشیدن به مهارت های خود، ویژگی های شخصیتی خود و قضاوت خود در مورد موضوعات مختلف و به ویژه به دنبال کیفیت بخشیدن به سرویس و محصولات خود باشید. شما باید شنونده خوبی باشید و بهترین عکس العمل را از مکانی درست در قلب خود داشته باشید. این مفهوم برای درک کردن کمی سنگین است و شاید تنها با خواندن یک مقاله محقق نشود. درک این مفهوم نتیجه کسب تجربه و داشتن یک جهان بینی مناسب است. در کل تاثیر یک شخص بر کل سازمان می تواند بسیار وسیع باشد.
منبع: http://www.entrepreneur.com/article/248851