بسیاری از مردم آنچه را که باید در مورد پول بدانند، نمی دانند. درست مثل یک شخص دارنده مدرک دکترا که به قول خودش حالا که در سن ۳۰ سالگی و ۲۵ سال است که در حال یادگیری است، هرگز چیزی در مورد پول نیاموخته بوده است مگر در زمان پرداخت قرض هایش. او با احتساب خرج دانشگاهش و قسط هایش، روی هم رفته ماهی ۲هزار دلار قسط می داده است. او فکر می کرده که با مدرک دانشگاهی اش دیگر از این ماراتون خسته کننده بیرون می آید، اما حالا که سالانه ۱۰۰ هزار دلار درآمدش است باز هم یک سوال چالش برانگیز دارد: چگونه می تواند از یک آزادی مالی برخوردار شود؟

خوب تصور کنید، یک چنین شخصی نمی تواند از پولش تا زمانی که قرض هایش را پرداخت کند لذت ببرد و در آن زمان به سن ۳۵ سالگی رسیده است. در بیشتر اوقات ما هرگز به طور واقعی توصیه های عملی کارآمدی را در مورد پول از جامعه نمی آموزیم. والدین ما، معلمان ما و رئیسان ما درمحل کار اغلب در آموزش ما در زمینه این مفاهیم بنیادی که برای یک زندگی موفق مورد نیاز است، شکست می خورند و ما همیشه در مورد پولمان دچار چالش هستیم.

در تلویزیون آمار بازار بوس را و نوسان و شرایط ناشناخته آن را مشاهده می کنیم و به جرات می توانم بگویم که بیشتر مردم به خودشان زحمت فهم اینگونه مفاهیم را نمی دهند. پولدار شدن یک کار غیرممکن به نظر می رسد، آن هم به خاطر اینکه هیچگونه آموزش کاربردی در سیستم آموزشی ما جای نداشته است.

کاری که ما باید بکنیم این است که بفهمیم که چگونه مسائل مالی شخصی ما واقعا درست پیش می رود، اما نمی توانیم این کار را بدون طفره رفتن از اصل موضوع انجام دهیم. مشخصا، یک نیاز عمیق به تجدید نظر در نظام آموزشی در کل مناطق جهان وجود دارد. اگر می خواهید بیشتر در مورد مسائل مالی شخصی خود بیاموزید، به این ۵ رازی که بیشتر مردم در مورد پول نمی دانند توجه کنید:

والدین ارزش های پولی را تعیین می کنند و می آموزند

بسیاری از رفتارهای مالی ما از والدینمان آغاز می شود. شاید برایتان پیش آمده باشد که برای خرید یک دستگاه الکترونیکی به بازار بروید و صدای پدرتان در گوشتان باشد که می گوید نیازی به گارانتی نیست، پولت را بیهوده خرج نکن، تا زمانی که به آن نیاز نداری. و شاید بسیاری از شماها به این ندا و صدا در ذهنتان پاسخ مثبت بدهید. شاید تقریبا هرچیزی که می خرید در مرحله اول به تایید پدر و مادرتان نیاز داشته باشد. افراد بسیاری هستند که ممکن است که یک جنس با یک کیفیت خوب را نخرند تنها به خاطر اینکه از جانب والدینشان تایید نمی شود. به هرحال ممکن است که این تفکر تبدیل به یک طرزفکر مضر شود و شما را از آموختن حقایق در مورد پول بازدارد.

بسیاری از والدین ما به ما آموخته اند که کمتر ریسک بکنیم. به ما می گویند که باید اول به مدرسه و دانشگاه برویم و بعد شغل پیدا کنیم. کودکان نسل اولی دوران بسیاری سختی را با والدین خود به خاطر چنین طرز فکری گذرانده اند. شاید بسیاری از والدین، فرزندان خود را از برخی حمایت های مالی محروم کنند اگر آنها به دانشگاه نروند. همه آنها در یک تعهد و الزام غلط برای خشنودی والدین خود به سر می برند. اما اگر راه و چاه را بدانند هم پدر و مادر را خشنود می کنند و هم به اهداف خود می رسند.

دانشگاه رفتن بهترین راه نیست

بسیاری از دانشجویان به دانشگاه می روند و از سویی دیگر به سختی کار می کنند تا خرج آن را بدهند. زمانی که دیگر قرضی برای پرداخت کردن ندارند تقریبا به سن ۴۰ رسیده اند و علاقه شان برای داشتن یک زندگی خوب چندین برابر شده و تصمیم می گیرند که پول اضافی شان را برای خود و خانواده شان ولخرجی کنند.

اما درست در زمانیکه در میانه های دوره ۴۰ سالگی خود هستند وارد بحران یک زندگی متوسط می شوند و تازه متوجه می شوند که تمام آن کارهایی که می کردند برای پول بوده است. بله، در حالی که برخی افراد تنها برای کسب علم به دانشگاه می روند، برخی به خاطر عشق به پول دانشگاه را رها می کنند. به خاطر همین بسیاری از آنها به سمت یک شکست عصبی می روند و همین باعث برخی رفتارهای سازنده و یا مخرب می شود.

هیچگاه به تعلیم مدرسه ای و دانشگاهی اجازه نداده ام که من را از تحصیل علم باز دارد. مارک توآین

به هرحال این یک عقیده است که دانشگاه جوابی برای آزادی مالی نیست و معمولا باعث ایجاد یک زندگی متوسط می شود. معمولا بسیاری از افراد وقت خود را با آموختن مطالب و مهارت های بی ربط و بلااستفاده تلف می کنند. شاید گاهی اوقات بهتر باشد که خود را از شر خواندن برخی کتاب ها، شرکت کردن در برخی کنفرانس ها و استخدام برخی مربیان کسب و کاری که فقط باعث ایجاد هزینه های اضافی هستند، رها کنید و به سراغ روش های خود برای آموختن در مورد پول بروید.

از طرز فکر ((یک روز در آینده شاید)) خلاص شوید

بسیاری دارای این طرز فکر هستند، برای مثال زمانی که یک خانه زیبا را می بینند، می گویند، شاید یک روزی بتوانم این خانه را بخرم. با این طرز فکر شما خود را به طور روحی و روانی از داشتن چنین خانه ای محروم ساخته اید، یعنی به گونه ای قبول کرده اید که عزت نفستان فعلا در حد داشتن چنین خانه ای نیست. به جای آن شما باید بگویید که آن خانه در حال حاضر برای من است و هرکاری می کنم که بدستش بیاورم. این دیدگاه اعتقاد شما را به اینکه چنین خانه و یا خانه ای شبیه به آن برای شما است، منعکس می کند. تنها یکبار که این گفته را در ذهنتان تایید کنید، تمامی فعالیت های شما به سمتی می رود که بتوانید این خواسته را برآورده کنید، اگر به اندازه کافی آن را بخواهید و بطلبید.  

بعلاوه، مردم بسیاری قبل از انجام هرکاری، منتظر وقوع اتفاقات خارجی هستند، مالیات، ازدواج و تحصیل فرزندان، پراخت اقساط وغیره. این عادت انتظار برای یک روز در آینده، شما را اساسا محدود می کند و مانع رسیدن شما به یک شرایط خوب نهایی می شود. فرض کنید که شما همه چیز دارید و آنوقت زودتر از آنچه که تصورش را بکنید، همه چیز را خواهید داشت.

ثروت یک انتخاب است

این انتخاب شما است که ثروتمند باشید. هیچکسی نمی تواند این انتخاب را برای شما بکند. اما، بسیاری از افراد هیچگاه این تصمیم را نمی گیرند، چرا که نمی دانند که می توانند. راحت ترین روش برای تصمیم گیری قبول این است که شما یک سبک زندگی عالی را می خواهید. یکبار که این کار را انجام دهید، باید اهدافتان را توسعه دهید و برای رسیدن به آنها برنامه بریزید. اغلب، مردم نمی توانند انتخابی در مورد ثروت داشته باشند، چون در رفتارهای اعتیادآورانه خود گیرکرده اند. آنها وقت و پول خود را با انجام بی وقفه کارهای های بی ارزش تلف می کنند مثل شبکه های اجتماعی، قمار، اعتیاد، خواب زیاد و سرگرمی بیش از حد و دیگر رفتارهای مخرب. این اعتیادها ذهن شما را پر می کند و مانع یک طرز فکر روشن می شوند. انتخاب ثروت نمی تواند قابل اجتناب باشد. کسانی که این انتخاب را انجام نمی دهند، در ادامه زندگی شان دچار گیجی می شوند. متاسفانه، بسیاری آینده خود را با فقر گره زده اند و همچنان می خواهند یک انتخاب داشته باشند. با انتخاب ثروت، شما تنها باید آن را تعقیب کنید و فعالیت های سودمند انجام بدهید واز آن طریق به تدریج انجام اعمال بی فایده را کاهش دهید و حذفشان کنید.

از بودن در کنار متفکران دارای طرز فکر غلط، اجتناب کنید

بسیاری از مردم دارای طرز فکر غلطی در مورد پول هستند. استادان و معلمان بسیاری هستند که به شاگردان خود این طرز فکر غلط را می آموزند که پول چیز خوبی نیست و باعث می شوند که بسیاری در مورد ثروتمند شدن احساس گناه کنند. چنین محرکاتی منجر به قضاوت نادرست می شود و باعث می شود که انسان های پولدار را افراد بدی در ذهنمان تصور کنیم. زمانی که آنها مردم را با پول می بینند، با خود می گویند که آنها حتما کمبودی در زندگیشان دارند، چرا که داشتن پول زیاد برای آنها یک حقیقت زیادی خوب است. اما، شما هرگز نباید این عقیده را به عنوان مانعی برای خود بپذیرید و تسلیم شوید. پول خوب است و هرکس که به شما بگوید که این پول را از راه درست بدست نیاورده ای، در حقیقت در حال حسودی کردن است. بارها و بارها، می توانید با داشتن پول و خرج آن برای جامعه، کارهای درستی انجام دهید و دوستان بیشتری پیدا کنید. پول به شما اجازه می دهد که بیشتر از آنی باشید که هستید و اهداف زندگی تان را عملی کنید. به جای توجه کردن به عادات و رفتارها و فلسفه های دیگران، به دنبال یک مسیری باشید که بیشتر با کسانی دوستی کنید که ثروت را می فهمند.

  برای اینکه یک زندگی پربرکت داشته باشید، در مورد دیدگاه ها و رفتارهای درست مالی بیاموزید. اغلب قادر خواهید بود تا از پس خود بربیایید و خود را با این دیدگاه ها تنظیم کنید. و بالاخره ثروتمند خواهید شد، چراکه مطالعه کرده اید و به حقایقی در مورد پول برای افزایش ارتباطات خود، دست یافته اید.

منبع: http://www.entrepreneur.com/article/269705