انگیزش:

 کارآفرینان کسب و کار را با انگیزه های متنوعی راه اندازی می کنند. به طور خاص کسانی که برای فرار از بیکاری اقدام به راه اندازی کسب و کار جدید می نمایند دارای شانس بقای کم و رشد کمتر هستند. شرکت های خانوادگی محافظه کار عمل می کنند و رشد متفاوتی دارند. کارآفرینی برای تجربه شان اجتماعی نیز یکی از انواع انگیزه ها به حساب می آید که با هدف داشتن درآمد معادل اشتغال ثابت اما با انعطاف بیشتر صورت می گیرد. میل به رشد، دلیل کافی برای تجربه رشد سریع نیست بلکه تنها یک دلیل لازم است.

فرصت ها و شبکه سازی:

ارتباط معنادار بین تحصیلات و تجربه کاری در ترکیب با شم کارآفرینی ذاتی، قابلیت یک فرد برای شناسایی فرصت ها را تعیین می کنند. کارآفرینان معمولا در صنعت هایی که تجربه کار در آن را دارند و در زمان مناسب که فرصت با ارزشی را شناسایی کرده اند، اقدام به راه اندازی کسب و کار جدید می نمایند. بدون سابقه کار قابل اتکا کارآفرینان تازه کار باید به شبکه اجتماعی خود پناه ببرند که معمولا در محیط کار ایجاد می گردد.

 

عوامل جمعیتی و آماری

هر شرکت با مشخصه هایی همچون اندازه، عمر، صنعت و مکان شناخته می شود. تاثیر مطلق هر یک از این عوامل بر اینکه شرکت دارای رشد سریع باشد همچنان واضح نیست چرا که مقالات زیادی در تایید و رد اثرات قرار گرفتن شرکت در هر دامنه ای از این پارامترها نگارش شده و تطبیق چندانی با یکدیگر ندارند. برای مثال برخی از مقالات اندازه کوچک را به عنوان یک نقطه قوت برای رشد سریع معرفی می کنند و برخی دیگر از مزایای اندازه بزرگ شرکت و در اختیار داشتن طیف وسیعی از نیروی انسانی بر رشد سخن می گویند. با این حال تازه ترین مطالعه در این زمینه توسط دو سازمان Kauffman Foundation و OECD تاثیر عمر شرکت بر رشد سریع را مهمتر از اندازه آن ارزیابی کرده اند.

نوآوری:

تحقیقات نشان می دهد که مفهوم شرکت های HGF با نوآوری عجین شده است، به این معنا که در اکثر شرکت های با رشد سریع نوآوری در فرایند و محصول دیده می شود. اما باید به این نکته توجه داشت که بیشتر اطلاعات جمع آوری شده در این خصوص در کشورهای پیشرفته به دست آمده است که به صورت پیش فرض دارای سطح بالایی از صنعتی شدن و پیشرفت تکنولوژی هستند. در کشورهای پیشرفته عمده سرمایه گذاری بر روی نوآوری می باشد در حالی که هر چه از لبه تکنولوژی دور می شویم و به کشورهای به نسبت عقب مانده می نگریم، سرمایه گذاری بر یافتن منابع جایگزین برای مزیت های رقابتی متمرکز است.

مدیریت:

تصمیمات مدیریتی تعیین کننده میزان اثر بخشی نوآوری و منابع در به دست آوردن مزیت رقابتی هستند. ظرفیت یک سازمان برای “به دست آوردن، تلفیق کردن، تبدیل کردن و به کار گرفتن دانش” مشخص کننده قابلیت آن سازمان در “تجمیع، ساختن و بازآرایی صحنه های رقابت داخلی و خارجی برای مواجهه با فضای به شدت متغیر اقتصادی است.” هر چه توان جذب سازمان (جذب دانش) و قدرت مانور آن بیشتر باشد به عملکرد بهتری دست می یابد.

کارآفرینان سرمایه انسانی:

سطح بالاتر سواد عمومی، تجربه کار صنعتی، تجربه مدیریتی و تجربه کارآفرینی در یک جامعه تاثیر مثبت بسزایی در بقاء، نوآوری، سوداوری و رشد شرکت ها دارد. همچنین شایان ذکر است که جنسیت موسس شرکت نیز تاثیرگزار است. برای مثال شرکت هایی که توسط بانوان تاسیس می شوند رشد کندتری دارند. این نظریه در مشاهدات واقعی نیز به دلیل اینکه شرکت های تاسیس شده توسط بانوان کم شمار هستند و برای ورود به بازار با چالش بیشتری نسبت به مردان مواجهند تایید می گردد.

منبع:

برگرفته از مقاله

A Multi-level Perspective of High Growth: The Firm, the Entrepreneur and the Ecosystem, By GERN, September 2015

برداشت آزاد خودم از این موضوع.