با چند کار آفرین جوان و پیر موفق در همایش کار آفرینی خانه شهریاران جوان
هفته آخر اردیبهشت خانه شهریاران جوان سمیناری برگزار کرد تا به جوان ها یاد بدهد خود اشتغالی یعنی چه و از کجا باید شروع کنند

برای خودت پول جور کن!

« بچه، چرا این قدر الاف می چرخی، خب برو یک کاری پیدا کن..» این جمله برای خیلی از جوان ها چه تحصیلکرده و چه تحصیل نکرده آشناست. تهران ما دارد به سمتی می رود که بیکاری- آن هم از نوع کار دولتی- اپیدمی شده. سرت را بچرخانی فارغ التحصیلاتی را می بینی که از دانشگاه مدرک می گیرند و دربه در دنبال کار می گردند. یک راه دررو این وسط، کارآفرینی و خود اشتغالی خود جوانان است. حالا این جمله قلمبه و سلمبه یعنی چه؟ کارآفرینی جدیدا خیلی بین جوان ها مد شده؛ مخصوصا از وقتی که دیگر شغل دولتی نایاب است و سازمان ها و مراکز دولتی از فشار مشتاقان کارمندی مستاصلند. همه این ها یعنی دستت را باید به زانوی خودت بگیری و بلند شوی . عصا مصا هم در کار نیست!

 

این وسط بعضی نهاد ها تصمیم گرفته اند دوره هایی برای آموزش جوان ها در حوزه کارآفرینی برگزار کنند. هفته آخر اردیبهشت خانه شهریاران جوان سمیناری برگزار کرد تا به جوان ها یاد بدهد خود اشتغالی یعنی چه و از کجا باید شروع کنند. این همایش کارگاه های متنوعی داشت و از همه مهم تر، استادان و کارآفرینان نمونه ای که می شد با آن ها گپ زد. این گپ ها بیشتر به درد می خورند. موافقید؟

 

 

می گویند پروفسور جهانگیری کار آفرین نمونه دنیاست

 

راه، پیداکردنی است

 

حتما روستای معروف کندلوس را می شناسید. تا حالا فکر کرده اید این روستای جذاب ما با آن طبیعت بکرش چطور توریست خورش ملس شده و هر سال کلی توریست ایرانی و خارجی به آن جا می رود؟ خب حتما اماکن رفاهی دارد که آن جا را به یکی از نقاط توریستی ایران بدل کرده است. این روستا با آن جذابیت طبیعی اش همه شهرتش را مرهون تلاش های پروفسور علی اصغر جهانگیری است.

 

کارآفرین نمونه، نه تنها ایران؛ بلکه جهان!

 

زادگاه استاد 68 ساله؛ روستای زیبای کندلوس است. دیپلمش را در تهران گرفت؛ به تگزاس رفت و در آن جا لیسانس حفاری چاه نفت خواند.

 

برای مدتی در یکی از کمپانی های نفتی تگزاس مشغول به کار شد. به ایران آمد و از دانشگاه پلی تکنیک، فوق لیسانس نساجی گرفت. بعد از آن فیلش یاد وین کرد و به آن جا رفت تا در دانشگاه، پلیمر بخواند. از آن جا باز عزم سفر کرد و به لندن رسید و پروفسورایش را در رشته جامعه شناسی از دانشگاه لندن گرفت.

 

از همان اول هم می خواسته آدم مفیدی باشد.

 

22 جلد کتاب تالیف کرده و تنها موزه شخصی ایران هم مال اوست، موزه روستای کندلوس.

 

موزه ای با بیش از 8000 شیء تاریخی از 1800 سال قبل از میلاد تا دوره قاجار. برق، تلفن، جاده، موزه، رستوران، هتل، پارک، لابراتورا، کارخانه و... همه این ها چیزهایی هستند که از پروفسور به این روستا آورده. سالانه 60 هزار توریست از این روستا دیدن می کنند. جهانگیری با ایجاد مجتمع کشاورزی کندلوس، موسسه فرهنگی – انتشاراتی، کارخانه مواد شوینده، کارخانه تولید محصولات آرایشی و بهداشتی از طبیعت و چند مرکز دیگر 10 هزار فرصت شغلی برای روستای خودش ایجاد کرده و توصیه جالبی برای جماعت جوان دارد؛ « برای رسیدن به هدف یا راهی خواهیم ساخت، یا راهی خواهیم یافت!»

 

 

« محسن برزگر» با طراحی یک سایت درآمدزایی کرد

 

مرد روزهای سختم

29 سال دارد و از کناره ایده اش، 35 نفری نان می خورند. محسن برزگر پارسال به عنوان کارآفرین نمونه معرفی شد. ایده او طراحی یک سایت آموزشی است. به همین سادگی! لیسانس مدیریت صنعتی دانشگاه تهران است و الان، پایان نامه کارشناسی ارشد را می نویسد.

 

 

چی شد کارآفرینی کردید؟

 

از سال 81 وارد کار حرفه ای شدم. قبل از آن کار دانشجویی می کردم.

 

در جاهای مختلف کار کردم اما بعد فهمیدم این کار ها به درد من نمی خورند. تصمیم گرفتم کاری را شروع کنم که همه کاره اش خودم باشم . سه سال پیش با یکی از دوستانم با سرمایه ای حدود 700 هزار تومان یک سایت خلاقیت طراحی کردیم. سایت CRETIVITY.IR که اولین سایت جامع خلاقیت، نو آوری و کار آفرینی در ایران است.

 

 

الان چقدر در می آورید؟

 

در ابتدا درآمدی نداشتیم. با شریکم حتی روزانه 14 ساعت هم کار می کردیم ولی با این حال درآمدی نداشتیم. مشکل ما این بود که وقتی وارد کار شدیم، نمی دانستیم چطور پول در بیاوریم! پروژه های مختلفی را قبول کردیم و کم کم ارتباطمان با دیگر شرکت ها بهتر و در آمدمان هم بیشتر شد. الان خیلی درآمد داریم و به تولید بیشتری رسیده ایم. از نظر من کارآفرینان دنبال پول نیستند؛ دنبال ارزش آفرینی اند.

 

 

آن ابتدا هیچ هوس کردید که از روی سختی دست از کار بکشید؟

 

نه . ما همیشه کار را با سختی پیش بردیم. به نظر من کار آفرینان آدم های روزهای سخت هستند. وقتی عرق می ریزی و پول به دست می آوری برایت لذت بخش تر است، در این موضوع شک نکنید.

 

 

علیرضا رضایی بیشتر ایده هایش را به پول نزدیک کرده

 

ابوالمشاغل یعنی من!

 

گاهی جرقه یک ایده در ذهن به سادگی و در یک لحظه اتفاق می افتد. علیرضا رضایی عارف هم همین طور بود. جرقه تحول زندگی اش از دزدیده شدن کیفش در سال 82 شروع شد. از همان موقع فکر بکری به ذهنش می رسد که سلول های خاکستری مغزش را به کار می اندازد.

 

رضایی فقط تا سوم راهنمایی درس خوانده. 38 ساله است و ساکن همدان. وقتی مدارکش گم می شود با خودش می گوید چرا یک سازمان وجود ندارد که این مدارک را دسته بندی کند تا مدارک دزدیده شده دوباره به صاحبانشان برگردانده شوند. با این ایده آستین بالا می زند و چنین جایی را تاسیس می کند.

 

تاسیس شرکت چهار سال طول می کشد. شرکتش به نام جوینده و یابنده راهگشا، بانک اطلاعاتی گمشده هاست که بعد از کلی تلاش به 56 شعبه با حدود 90 کارمند رسیده. در ابتدا درآمد چندانی نداشت ولی حالا دیگر درآمدش فک برانداز است. سرمایه اولیه اش هم یک کامپیوتر و 10 تا خودکار بوده.

 

غیر از این ها او چهار کار دیگر هم دارد؛ کشاورزی آن هم در 70 هزار متر زمین با آبیاری متفاوت. فروش ماهی به روش مدرن. معدنی هم در زمینش پیدا کرده که ماده اولیه عایق کاری را از آن می گیرد. اما شغل آخرش که اوایل همین خرداد ماه رونمایی می شود کتابی است در مورد گردشگری ایران ، جهان و همدان. در نوشتن این کتاب اصلا از جوهر استفاده نشده.

 

 

دکتر عنبران می گوید بهره هوشی جوان ایرانی بالاست ولی اعتماد به نفس ندارد

 

اردک نباش!

 

دکتر فرامرز عنبران از یک تغییر باور شروع کرده و الان خیلیر اضی است. 37 سال دارد و مهندسی مکانیک خوانده. ابتدا در شرکت ایران خودرو کارمند رسمی بوده و شندرغاز حقوق داشته ولی یک اتفاق مسیر زندگی اش را تغییر می دهد؛ الان مطمئن است کسی مثل او نیست و خودش را بسیار موفق می داند. چون کمترین زمان کاری و بیشترین درآمد را دارد. البته به گفته خودش روزی 15 تا 18 ساعت مطالعه می کند! او استاد یکی از کارگاه های سمینار کارآفرینی بود.

 

 

کار آفرینی از نظر شما یعنی چه؟

 

در بحث های جدیدی که امروزه مطرح است تحت عناوین مدیریت، اعتماد به نفس، راهبری و ... کارآفرینی از همه آنها سخت تر است. درباره کارآفرینی جوان تنها چیزی که می توان گفت این است که جوان تجربه کمی دارد. کارآفرینی تجربه می خواهد؛ یعنی باید شکست بخوری تا تجربه کسب کنی . مثل بچه ای که می خواهد راه رفتن یادبگیرد، آن قدر زمین می خورد و بلند می شود تا یاد بگیرد. جوان ها وقتی یک بار زمین بخورند، زورشان می آید بلند شوند یا می ترسند یا فکر می کنند نمی شود. در حالی که این جزء قواعد بازی است. تو باید شکست بخوری، فرق بین یک انسان بدبخت و خوشبخت این است که انسان بدبخت از اشتباه می ترسد ولی انسان خوشبخت نه.

 

 

به نظر شما یک جوان برای خود اشتغالی و کار آفرینی بیشتر چه چیزی لازم دارد؟

 

اعتماد به نفس. حس اعتماد به نفس باید در جوان بالا برود. جوانان ما توانایی دارند ولی ایمانشان به توانایی هایشان ضعیف است. ما قوی ترین ضریب هوشی ها را در ایران داریم. جوان هایمان را باید مدیر تربیت کنیم.

 

 

حالا چرا اردک؟!

 

اردک خیلی ترسوست. موقع راه رفتن مادر و خواهر وبرادرش دورش راه می روند که یک وقت زمین نخورد؛ درست برعکس عقاب. عقاب جوجه اش را می برد در بلندترین نقطه و از همان جا پرتش می کند در دره. می گوید یا پرواز یاد بگیر یا بمیر. هیچ جوجه عقابی تا حالا از این سقوط نمرده. همه پرواز یاد گرفتند.

 

من یک آدم ترسو و محتاط بودم و از مغزم استفاده ای نمی کردم. بدبختی را در یکی از دوستانم دیدم و باورم تغییر کرد. با خودم گفتم این که یک زمانی مدیر بود و برای خودش شخصیتی داشت عاقبتش این شد. من که دیگر هیچ. من از سال 78 تا 85 استخدام رسمی ایران خودرو بودم که با تغییر باور از آن جا استعفا کردم.

 

 

زینب یوسفی کارآفرین 23 ساله، با ایده طلق روسری پول در می آورد

 

پول درآوردن به همین سادگی

 

تا به حال به این فکر کرده اید که می شود از یک ایده خیلی خیلی ساده و در عین حال بامزه، در حد طلق روسری، یک ناندانی بزرگ ساخت؟ گاهی ایده ها خیلی کوچک هستند ولی همین که بتوانی به سرانجام برسانی اش خودش کار بزرگی است. این دقیقا همان کاری است که زینب یوسفی انجام داده. ایده او شاید به ذهن خیلی از ما رسیده باشد ولی از بین همه، فقط زینب مرد عمل بوده. ایده او همین طلق ساده روسری است که خیلی از دخترها برای رعایت بهتر حجاب استفاده می کنند. او با این که حقوق خوانده کار آفرین نمونه تهران است، اختراعات و ایده های دیگری هم دارد که تاکنون فقط همین یکی به مرحله اجرا رسیده.

 

 

چه کار کرده اید که به شما گفته اند کار آفرین نمونه؟

 

استارت کار از کلاس های کارآفرینی ای که شهرداری برگزار کرده بود، زده شد. بعد راه باز شد برای اختراع و ایده پردازی که در عرض یک سال توانستیم یکی از ایده هایمان را به خط تولید برسانیم و بعد از مدتی کارمان به صادرات به کشورهای عربی رسید.

 

 

چه شد که این ایده به ذهنتان رسید؟

 

از حجاب های لبنانی و ورودشان به ایران. ایده های دیگر ما سرمایه های هنگفتی می خواست که نداشتیم. اما سرمایه اولیه برای این کار، فقط 50 هزار تومان بود. ابتدا هزار تا طلق زدیم. بعد تولید ما هم بیشتر شد.

 

 

برای تولید این کار، جای خاصی هم کمکتان کرد؟

 

نه. خودمان همه کارش را انجام دادیم. تیرماه 88 بود که رفتم بازار و مواد اولیه را خریداری کردم و در یکی از اتاق های منزل کار را شروع کردیم. وقتی فروش اولیه را انجام دادیم، سفارش های زیادی گرفتیم. با درآمد اولیه دستگاه های بهتری خریدیم و کار را توسعه دادیم.

 

 

چند نفر بودید؟

 

خودم و خواهرم زهرا که 22 ساله است.

 

 

بازاریابی تان در کشور های دیگر چطور بود؟

 

در اولین سفری که به کربلا رفتیم با مغازه دار های آن جا صحبت کردم. مغازه دار ها هم با دیگر کشورها ارتباط داشتند، کم کم محصول ما را به آن ها هم ارائه دادند و درخواست ها از کشور های دیگر بیشتر شد.

 

 

درآمد الانتان چقدر است؟

 

در این یک سال 10 میلیون تومان درآمد داشتیم، با همان سرمایه ناچیز. چون فقط همت لازم است.

 

 

مرتضی صالح آبادی- دبیر جوان سمینار کارآفرینی شهریاران جوان؛

 

هدف؛ خود اشتغالی

 

خودش جوان است ولی در عین حال خیلی به فکر جوان هاست. خیلی دلش می خواهد همه جوان های ایرانی موفق باشند. خودش به همراه گروهش برای برگزاری این سمینار خیلی زحمت کشیدند. پای صحبت های مرتضی صالح آبادی، دبیر سمینار کارآفرینی نشستیم تا بفهمیم اصلا چرا این سمینار تشکیل شد. چند و چون کار چطور بوده و چه کسانی متولیان برگزاری آن بودند.

 

 

چه چیزی باعث شد این سمینار شکل بگیرد؟

 

هدف بیشتر این بود که جوان های درحال تحصیل یا جویای کار بیایند و آموزش ببینند. می خواستیم در جوان ها انگیزه ایجاد کنیم برای خود اشتغالی.

 

 

متولیان این برنامه چه کسانی بودند؟

 

حدود دو ماه پیش دوستان پهنه غرب خانه شهریاران جوان تهران- یعنی مناطق 2، 5، 9، 10، 21 و22- با هم جمع شدیم و تصمیم گرفتیم برای ایجاد انگیزه در جوان ها این برنامه را ترتیب بدهیم. در منطقه نه از حمایت شهرداری برخوردار بودیم.

 

 

از خانه شهریاران بعید بود یک همچین برنامه ای!

 

بله. این طور کارها کمتر برگزار شده؛ مخصوصا در حوزه اشتغال و کارآفرینی با توجه به این که یکی از نیاز های اساسی امروز جامعه ما بحث اشتغال است.

 

 

درباره کارگاه های آموزشی ای که برگزار کرده اید توضیح دهید.

 

دکتر جهانگیری استاد کارگاه اول بود. کارگاه اول بحث از ایده تا عمل را بررسی کرد. مباحثی پیرامون مفهوم کار آفرینی. دلایل وجود کارآفرینی و این که چطور می شود ایده هایی را که به ذهنمان رسید عملیاتی کنیم.

 

در مورد کارگاه دوم ، ما دیدیم که بحث فضای مجازی این روزها خیلی رونق دارد؛ برای همین خواستیم مهارت هایی را که لازم است دوستان جوان در این باره بدانند به آن ها آموزش دهیم . یکی دیگر از بحث های این کارگاه آن است که جوان ها مزایای کار در فضای مجازی را بدانند.

 

در کارگاه دوم که دکتر خزابی استاد آن بود، بحث خلاقیت و ایده پردازی مطرح شد.

 

می خواستیم جوان ها یاد بگیرند چطور استعداد های بالقوه خودشان را بالفعل کنند. آشنایی با مفهوم خلاقیت باعث می شود بدانند چگونه از زندگی اجتماعی خودشان استفاده بکنند تا یک ایده را به وجود بیاورند که در نهایت منجر به تولید و کسب و کار شود.



منبع : همشهری جوان، 262

http://www.hipersian.com/content/14577-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D9%83%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D9%81%D8%B1%D9%8A%D9%86-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%BE%D9%8A%D8%B1-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%8A.html